۸/۰۹/۱۳۸۶

بیانیه ی دفتر رهبر ضد استبدادی زندانی ایران در اروپا
به مناسبت سالگرد حملات غیر انسانی بانیان خشونت و قساوت به منزل آیت الله بروجردی
از آغاز دهه ی هفتاد شمسی که آیت الله آقا سید حسین کاظمینی بروجردی ، مجالس درس خود را در زمینه ی اعتقادات دین سنتی و نشر مستندّات مذهب غیر سیاسی و مغایرت اصل توحید با آئین انقلابی ، علنی ساخت ، در گیریهای دائمی ، بین سردمداران اسلام سیاسی با این منادی مستقل و آزاد الهی ، آغاز گردید و بگیر و ببندهای همیشگی ، ساختار زندگی این روحانی آزادیخواه و مردمی را دگرگون ساخت ؛ تا جائیکه در این جنگ و جدالهای نا برابر و نا عادلانه ، تاوان سنگین وناجوانمردانه ای را بر این خادم ملّت و مصلح ایران عزیز و بنده ی مخلص خداوند ، تحمیل کردند که جبران ناپذیر و اسفناک و حیرت آمیز بود .

مسجد او را محاصره کردند ، پدر و مادرش را کشتند ، منزل مسکونی او را ویران نمودند ، خانواده اش را گروگان گرفتند ، خودش را طی یکسال گذشته به انواع فشارهای روحی و جسمی ، شکنجه نمودند ، پیروانش را زندانی کردند ، با بوقهای تبلیغی دولتی ، شخصیّت و هویّت و موجودیّت او را هدف قرار دادند و به وارونه نویسی تاریخ پرداختند . حقیقتی را که این فقیه ضد ولایت فقیه ، در طول سالیان متمادی ، مطرح و دنبال می کرد ، آزادی اعتقادی و اعتراض به تفتیش عقائد و سانسور فکری بود ؛ و بر سر این فریاد تاریخی ، جوانی را هزینه کرد و عمر خود را صرف نمود . در سالهای اخیر ، بنابر احساس وظیفه ی میهنی و معنوی ، تحت لوای خدا جوئی دور از جار و جنجالهای سیاسی ، مردم را در دسته های گسترده به استادیومهای ورزشی می کشاند و به اعتلای کلمه ی مقدس آزادی می بُرد و همین مانور عظیم در دین خواهی ناپیوسته به حکومت ، باعث خشم اربابان زر و زور و تزویر گردید و آنگاه که کار به تظاهرات مذهبی بی نظیر در بزرگترین استادیوم سرپوشیده ی کشور رسید ، دریائی از انسانهای گرفتار و پریشان برای همسوئی با این پیشوای دیکتاتور ستیز ، گرد آمدند ، رعشه بر اندام تروریست دولتی افتاد و هرگونه مسامحه را جائز ندانستند و به ناچار ، دست به یورشی نابخردانه زدند و تقویم معاصر را به ابطال سراسر کذب سه دهه ی انقلابشان ، رقم زدند . در طول سه ماه محاصره ی خانه ی محقرش ، یکسره از طریق مأموران امنیّتی و اطّلاعاتی ، در تهدید و تخریب بود و صدها نفر از یارانش را که به محضرش می آمدند ، دستگیر می نمودند و به بند مخوف دویست و نه اوین می بردند و با کابل و باتوم و زنجیر ، می نواختند و می آزردند .

آنگاه که تراژدی یورشهای ستمگرانه حاکم ، به مجامع بین المللی و مراکز حقوقی جهان رسید ، درنگ را به مصلحت نظام خود ندیدند و با ستونهای نظامی و صفوف نیروهای مسلّح ، جنگ خونین و شرم آوری را با هزاران نفر از سیاست زدگان عصر ستمدینی ، آغاز کردند و روی مغولان را سپید نمودند و جمعیّت زن و مرد و پیر و جوانی که به اطراف منزل این رهبر سازش ناپذیر زندانی آمده بودند تا ثابت کنند که به خاطر دفاع از وطن مظلوم و خدای مهربان و ملّت مصیبت زده ، حاضر به تقدیم جان خویش می باشند را ، با گلوله و گازهای سمّی و میکروبی ، مصدوم نمودند و مجروحین را به آستان تاریخ معاصر ، اهدا کردند و سرافرازانه به تثبیت حریّت دینی و میهنی پرداختند و حالا نوبت ملّتهای نجیب و با وجدان جهان است که به یاری این رجل مظلوم و زیر شکنجه بیایند و با امکانات خود ، راه آزادگی و انسان دوستی را از هر گونه تردید و شائبه ای ، بزدایند .

اکنون باید مدعیان دفاع از حقوق بشر ، با ترغیب اعضای شورای امنیّت سازمان ملل متّحد ، به امضای قطع نامه ای در لزوم رعایت حقوق بشر دنیا ، تحت سرپرستی ایشان ، مبادرت ورزند و دیده بان حقوق بشر ، حضور علنی در کنار ایشان داشته باشد و سازمان عفو بین الملل ، با مطالعه ی دقیق حوادث گذشته چند ساله ی او و بررسی متن کیفر خواست تحمیلی بیدادگاه ویژه ی روحانیّت و تحلیل دفاعیات جانانه ی او ، دنیا را از واقعیتهای موجود با خبر سازند و بمباران تبلیغی رسانه های سانسوری و حکومتی بر علیه ایشان را خنثی سازند .

بر تمامی دولتهای آزاده ی جهان ، واجب وجدانی و انسانی است که پژواک فریادهای این روحانی مصلح زندانی ایران باشند که او خدای ادیان آسمانی را تبلیغ می کند و فلسفه ی درگیری او با اسلام حکومتی ، بر همین موضوع است که میگوید : چرا به نام پروردگار بخشنده ، جنایت می کنید و زیر عنوان دین ، معیشت مردم را تنگ می کنید و آسایش جامعه را می گیرید ؟!

تقاضای ایشان و همه ی گرویدگان به او از مقامات اثر گذار در شورای امنیّت سازمان ملل ، آنست که به هر طریق که میتوانند از دولت ایران ، آزادی مطلق او و هوادارانش را بخواهند و چنانچه از او به درستی حمایت نشود ، خواهید دید که اکثریّت قاطع مردم ایران در پشتیبانی او قرار دارند . به خواسته ی به حق سیاست زدگان مخالف اسلام سیاسی ، توجه کنید .