۲/۰۷/۱۳۸۸

مطالبه آقای بروجردی از دبیر کل سازمان ملل متحد جهت برگزاری یک رفراندوم آزاد در ایران

عاليجناب، آقاي دكتر بان كي مون
دبير كل محترم سازمان ملل متحد


درود بر شما و سلام بر آن جايگاه مقدس حمايت از منافع ملت هاي جهان

احتراما به عرض می رسانم، اينجانب یک پيشواي مستقل ديني مي‌باشم که به خاطر ناصحيح بودن امتزاج ديانت با سياست، به حكومت اسلامي ايران اعتراض كردم؛ زیرا اين التقاط ناروا را مخل آسايش مردم كشورم مي ديدم. اکنون چند سالي است كه اسير زندان هاي مخفي و مخوف رژيم مدعي معنويت و جمهوريت مي باشم و در وضعيت حادي از بيماري هاي روحي و جسمي قرار گرفته ام.
من شما را كه در رأس مهمترين و بزرگترين نهاد قانوني و حقوقي و انساني جهان قرار داريد، به داوري مي‌گيرم و شكوائيه ملت را به حضورتان معروض مي‌دارم تا آن را در دادگاه عالي حقوق بشر آن سازمان محترم، مطرح نمائید. انتظار می رود به این دادخواهي تاريخي توجه شود و منافع ايرانيان مظلوم و بی پناه در داخل و خارج، تأمين و رفع ستم از آنها گردد.
بنيانگذار نظام اسلامي، سي سال قبل در حضور ملت ايران و خبرنگاران خارجي كه حاضران و شاهدان عصر بودند، يك سري تعهدات اعتقادي، اقتصادي، اعتباري و اجتماعي را به گردن گرفت و سبب قيام ملي و پيروزي نهايي گرديد. اين قول و قرارها در حكم يك معامله پاياپاي بوده است كه تا وقتي حاكم به قرارهايش پايبند باشد، حكومتش مشروع و قانونی می باشد ولی چنانچه از چارچوب منعقده عدول كند، مشروعيت و مقبوليت قانوني آن منتفي می گردد و صاحبان اين مرز و بوم حق دارند به تشكيل حكومت ديگري مبادرت نمايند.
تمام وعده‌هايي كه پيشواي جمهوري اسلامي در آغاز تأسیس نظامش داده است، در آرشيو خبري بنگاه هاي معتبر و معروف رسانه‌اي دنيا موجود است و در تقويم صوتي و تصويري اين كشور نيز مثبوت مي‌باشد كه اهم آنها شعار ثبت شده « استقلال - آزادي - جمهوري اسلامي » است.
اينك به نمايندگي از سوي آحاد مردم كه به گواهي عكس ها و فيلم هاي جلساتم، همواره ده ها هزار تن از فرزندان اين آب و خاك در زمانی که اجتماع بيش از چند نفر ممنوع بوده در بزرگترين استاديوم‌هاي ورزشي به سخنانم گوش مي‌دادند، از شما كه دادرس ستمديدگان هستيد مي‌خواهم تا اجلاسي را متشكل از حقوقدانان و اسلام‌شناسان فراهم آوريد تا در زمينه اجرا نشدن تعهدات اوليه باني اين رژيم، مباحث قانونی، حقوقي، انسانی و مذهبي همه جانبه‌اي را به كار گيرند و تكليف ادامه حكومت و يا تغيير آن را به همه پرسي آزاد گذارند تا بعد از سي سال، نسل قديم و جديد ايران، رأي مستقل، مختار و محك خورده‌اش را به عرصه حاكميت خويش برساند.
بنابراين، مسؤليت الهي، وجداني و جهاني برگزاری اين رفراندوم خطير را معطوف به شما می دانم و نجات ملت نجيب و شريف ايران را در تمامي نقاط اين كره خاكي، از سازمان ملل متحد مطالبه دارم.
با سپاس
سيد حسين كاظميني بروجردي

هشدار انتخاباتی آقای بروجردی به آقای مهدی کروبی:

هدف شما برای حضور در این نمایش انتخاباتی چیست؟

جناب هم استاني عزيز
آقاي حاج آقا شيخ مهدي كروبي
سلام بر لرستان و فريادگران عدالتخواه و اصلاح طلبش

از اينكه بار ديگر وارد كارزار انتخابات شده ايد بسي متعجب و متأسفم، گرچه بر شجاعت ورودتان به گودي كه تماما تيغ و تير و توطئه و تهديد و نشستگاه تركشهاي ديكتاتوران است، تحسين دارم! كه في نفسه پا نهادن در معركه اي كه تحت سلطه بي چون و چراي خشونت طلبان و زور مداران مي باشد، كار هر كسي نبوده و غيرتمندان با وجدان را مي طلبد كه درد غربت وطن مظلوم را درك كرده و با زخمهاي مردم محروم آشنا باشند و نيز با همه توان به "يخرجون الناس مِن دين الله افواجا" پي برده باشند. اما تأثرم از آن جهت است كه به قاعده "مَن جَرّبَ المُجرّب حَلّت به النّدامة" توجهي نكرده ايد و بار ديگر اعتبارات ملي و امتيازات ديني و افتخارات مردمي خويش را بر گردبادهاي ولايت مطلقه فقيه كه قيچي وار با دو لبه برنده و غيرمنطقي و بي امان شوراي نگهبان و وزارت كشور، صندوق هاي رأي را دگرگون مي كند قرار داديد و آب به آسياب استبداد ديني ميريزيد و ملت بي پناه را به سراب جمهوريت بي رنگ و ديانت بي محتوا مي كشانيد.
آيا برشهاي هدفدار صلاحيت زدايان و منصوب كنندگان تحميلي عوامل زر و زور و تزوير، بر قوه مجريه كشور، مرضي خداوند و مقبول جامعه هوشيار ايران است؟!
آيا در اين سي سال گذشته انقلاب به وعده هاي مهم و انكار ناپذير بنيانگذار حكومت اسلامي حاكم، جامعه عمل پوشيدند؟!
آيا ايشان در برابر تاريخ نگاران زنده جهان قول و قرارهاي سنگين و گسترده و بنيادين اقتصادي، اجتماعي، سياسي، اعتباري و اعتقادي با تقويم معاصر اين سرزمين مقدس نگذاشتند و خلافهاي بيّن و روشن و علني آن در بيلان كار جمهوري اسلامي ايران مشاهده نشد؟!
آيا پس مانده شعارهاي فريبنده استقلال، آزادي ،جمهوري اسلامي، همين بود كه اكنون ملاحظه مي كنيم؟
آيا تعهد اين روحاني كهنسال در بهبود معيشت جامعه و اصلاح روحيات رعاياي ساده لوح و نجيب مملكت، همين مقوله اسفناك و خفت بار است كه مشاهده مي نماييم!
برادر لرم، چه منظر زيبا و دل انگيزي از كانديد شدن خود داريد و با كدامين انگيزه، ديگران را به اين رفراندوم از پيش تعيين شده مي خوانيد!؟
اميدوارم كه شعار هاي جديدتري براي اغواي جامعه و اغناي اجتماع داشته باشيد!

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
سيد حسين كاظميني بروجردي

۲/۰۱/۱۳۸۸

پرسش های آقاي كاظميني بروجردي از رئيس هيئت نظارت و بازرسی حفظ حقوق شهروندی

 جناب آوایی

رياست محترم هيئت نظارت و بازرسی حفظ حقوق شهروندی

با سلام و آرزوی خدمتگزاری به خدا و خلق گرفتار و بی پناه ایران

ابتدا می خواستم سئوال کنم شهروند کیست؟ قاعدتاً آن که در این وطن عزیز به دنیا آمده است و شناسنامه ایرانی دارد . و سپس معروض می دارم که این شهروند محق ، حقوقی را دارا است که باید به آن توجه کرد و اینک سئوال دیگرم اين است که چه کسی مسئول تأمین این حقوق مفروضه است ؟ قطعاً حاکمي که مقدرات جامعه را به دست گرفته است، مسئولیت شرعی و ملی و قانونی این بازپرداخت ها را به عهده دارد. با ارزيابي چنین مباحث و مسائلی ، چند دقیقه ایی را با شما مخاطبه می نمایم .

برادر متعهد و وجدان گرا!

حقوقی را که سی سال قبل بنیانگذار این نظام اسلامی به گردن گرفت و به تاریخ معاصر نسل های بعدی این آب و خاک مقدس مدیون گردید و بعد از خود می بایست به جانشینش تفهیم ذمه می کرد و نام نیک در پی می نهاد، همان شعارهایی بود که خود می داد و شعائر عمومی را در تظاهرات سیاسی عصر تأیید می کرد که اساس همه آنها استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود و نيز همکاری کامل با معارضین شاه ، بعد از پیروزی و قبول موجودیت و هویت آنها و احترام به هزینه های اعتباری و انسانی و حقوقی چندین ساله ایشان و همچنین ترسيم مدینه فاضله ای که برای صاحبان واقعی مملکت ، بهشت دنیوی را ایجاد می کرد که در آن ، خبر و اثری از فقر مادی و معنوی و اعتباری نباشد و مردم ، صد درصد بهتر از سیستم شاهنشاهی ، معیشت و مدنیت داشته باشند ! حالا که بیلان عملی و طبیعی این سی سال را می نگرید چه قضاوتی خواهید داشت ؟

آیا می توانید انبوه زندان های مخفی وعلنی ساخته شده در طول این انقلاب اسلامی را انکار کنید؟

آیا وفور سانسور در چاپ کتاب های منتشره با مجوز وزارت ارشاد و خفقان سنگین در جراید کشور، همان آزادی مورد نظر بنیانگذار حکومت دینی است؟

آیا تفتیش عقاید و سلب اختیار در اندیشه و اعتقادات دینی ، مذهبی ، ملی و صنفی ، تضمین استقلال رعیت ایرانی است ؟

آیا حضور چشمگیر و فراگیر و دائمی وزارت اطلاعات در صحنه های خیابانی و مراکز تردد ، تثبيت جمهوریت است ؟

چگونه است که در تمامی ممالک عالم ، اعتراض و تظاهرات روزانه نسبت به عملکرد دولت هایشان آزاد و مشهود است و دائماً از تلویزیون دولتی ایران پخش می شود، اما در این کشور فقرزده و فلاکت بار کسی جرأت ایراد و اعتراض و فریاد  ندارد؟ لابد این هم از مظاهر جدید حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش است!

آیا اسلامی را که بزرگ این رژیم آورده است، همان اسلام هزار و چهار صد ساله گذشته است که در آن ولایت مطلقه در محدوده خدا و رسول و امامان غدیر بود؟

آیا امامش همان علی ابن ابیطالبی است که در جنگ صفین تسلیم رأی مردمش شد و شمشیر بر زمین نهاد و از انهدام چادر فرماندهی دشمنش صرف نظر کرد و رفراندم مخالفینش را حرمت داد و به حکمیت تحمیلی و ظالمانه و زوری تن داد که منجر به خلع او از خلافت شد؟

آیا یکی از ارکان ولایت تشریعی شیعه ، اجماع نیست ؟

آیا در طول غیبت کبری و شکل گیری مرجعیت شیعي، مراجع شیعی و فقهای معروف و مجتهدین مشهور سلف، مایل و یا حاضر به تشکیل حکومت روحانیون شدند؟

آیا قاعده تساهل و تسامح دینی، مجوز خفقان و خشونت و استبداد را به حکام کنونی داده است؟

چه کسی مسئول خروج دسته جمعی و دائمی ملت از دین آباء و اجدادی خویش است؟

من به عنوان یک پیشوای مذهبی که به گواهی عکس ها و فیلم های جلساتم ، از پایگاه بلند و رسای اجتماعی و اعتباری برخوردار بودم، به جرم اعلان چنین مطالبی چندین سال است که در محبس های مختلف دیکتاتوران مدعی دیانت و جمهوریت ، گرفتار انواع شکنجه های روحی و جسمی و خانوادگی و مالی می باشم. آیا با این حبس ها و تبعيدها می توان جلوی تکرار تاریخ را گرفت ؟

آیا با چنین افعال زشت و قلدر مآبانه ، می خواهند سرنوشت این مردم را تغییر دهند؟

هیهات که پیامبر ما گفت : "الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ".

اگر این حکومت ، مردمی و بنیادی است، چرا از اجتماع بیش از چند نفر ممانعت می کنند؟

آیا استخدام گسترده در وزارت اطلاعات و ارسال لباس شخصی ها به داخل شهرها علامت اقتدار است؟

کیست که نداند که این همه جار و جنجال بر سر تولیدات موشکی و سلاح های استراتژیکی ، از ترس زوال حاکمیت خودکامه است و اینک این شما و این حقوق شهروندی ما!

با سپاس

سيد حسين كاظميني بروجردي

۱/۳۱/۱۳۸۸

دادخواست آقاي كاظميني بروجردي به اجلاس دادستانهاي كشورهاي اسلامي در تهران

به نام دادستاني كه به رحمانيت مشهور است و غضبش تاثيربردار از بخشش هاي بي كرانش مي باشد
مقامات عالي قضائي كشورهاي اسلامي،
سلام زنداني تبعيدي را از اسارتگاه هاي ظالمانه و مشقت بار جمهوري اسلامي ايران بپذيريد.

من يك پيشواي آزاديخواه و ضد استبدادي هستم. گناه اين روحاني مخالف اختلاط ديانت با سياست، بسي بزرگ و نابخشودني است! زيرا كه زنگ خطر خروج بي وقفه و دسته جمعي هموطنانم را از دين آباء و اجدادي اين سرزمين مظلوم و مقدس، به صدا درآورده و طنين ملتم را در مخالفت با ديكتاتوري مذهبي، پژواك داده ام.
با آنكه بيش از سي سال است كه در حوزه فكر و فرهنگ اسلامي، فعاليت رسمي و علني و عملي دارم و از خاندان مشهور آل اعرج مي باشم و نسبي ممتاز و كم نظير از شجره نبوي و فاطمي داشته ام، اما بي رحمانه و وحشيانه چندين سال است كه مورد تعرضات و تهاجمات روحي و جسمي و اعتباري و مالي دادستاني جمهوري اسلامي ايران قرار دارم و در اين راستا، مادرم به قتل رسيد و خانواده ام به تعدي كشيده شد؛ خودم نيز در نتيجه اعمال شكنجه هاي مختلف، در سن پنجاه و يك سالگي فرسوده و فرتوت گرديده ام و به خاطر ممانعت مسئولين قضائي حاكم بر كشور، پزشكان مورد تاييد مجامع حقوقي جهان، اجازه معاينات و معالجات از اين گروگان بي عدالتي و خشونت طلبي را نيافتند.
همچنين محاكماتم در فضاي تيره اي از خودكامگي قضات تحميلي برپا شد و محكمه اي سانسوري و زوري را به تاريخ معاصر ايران منعكس نمودند! با آنكه من يك متهم سياسي اعتقادي بودم اما جلسات دادگاه، ساختگي و از پيش تعيين شده و در پشت درهاي بسته صورت گرفت و حق انتخاب وكيل مستقل و منفك از حكومت را نيافتم و به خبرنگاران بدون مرز، مجوز ورود ندادند.
اينك كه بانيان استعمار ديني ايران ميزبان شما هستند، از صاحبان وجدان مي خواهم تا نماينده اي براي ملاقات با من بفرستيد تا از مواضع واقعي اين رهبر مذهبي زنداني با خبر شويد و در جريان قساوتها و جنايتهاي مدعيان ديانت و جمهوريت و عدالت، قرار بگيريد.
از همه جانيان تاريخ معاصر جهان، به دادستانهاي عادل و صالح شكايت مي كنم و از بي اعتنائي شما نسبت به دادخواستم، به آفريدگارتان پناه مي برم.
با سپاس سيد حسين كاظميني بروجردي

نامه آیت الله بروجردی به رئیس سازمان نظام پزشکی حکومت ایران

رياست محترم سازمان نظام پزشكي جمهوري اسلامي ايران
جناب آقای دکتر سید شهاب الدین صدر
با سلام و آرزوي توفيقات خدمتگزاري به آستان طبابت و تعميم آرامش بيماران
اينجانب پيشواي روحاني زنداني كه مدت چند سال است در آزار بندهاي استبدادي و اذيت محبس هاي خودكامگان مي باشم به خاطر شكنجه هاي جسمي كه در بند 209 اوين بر من وارد شد و فشارهاي طاقت فرساي تداوم آن، به پيري زودرس رسيده ام و تمامي اعضاي بدنم فرسوده و فرتوت گرديده است كه نياز مبرم و فوري به معالجات پزشكان آزاد دارم.
از آنجائي كه همواره از ناحيه مسئولين امنيتي و اطلاعاتي رژيم مدعي ديانت و جمهوريت، تهديد به مرگ شده ام، نمي توانم از اطباء درمانگاه هاي زندان استفاده نمايم و به تمامي كادر درماني حكومت فاشيستي ايران، بد بين مي باشم و نيز از قراري كه منشور سازمان ملل متحد قيد نموده و كشورهاي مدعي دموكراسي آن را تأييد كرده اند، زندانيان سياسي مي توانند از پزشكان برون مرزي بهره بگيرند و به اين لحاظ كه اينجانب يك اسير سياسي اعتقادي در دستان قدرت طلبان مي باشم از شما كه مقام مسئول نظام پزشكي كشور هستيد مي خواهم تا در امر معالجات من دخالت كرده و مجوز ديدار پزشكان سازمان ملل را براي درمان درنگ ناپذيرم بگيريد و به سوگند صنفي خود پايدار باشيد و ننگ قتل يك آزاديخواه را كه از فرزندان رسول الله است حمايل خاطرات خويش نگردانيد.
با سپاس سيد حسين كاظميني بروجردي

۱/۲۶/۱۳۸۸

نامه آیت الله بروجردی خطاب به دبیر کل حزب الله لبنان سید حسن نصر الله

خدمت ابن عم گرام
آقا سید حسن نصرالله
مع السلام و التحییات
اینجانب پیشوای شیعی زندانی هستم، فرزند پنجم سید محسن اعرجی بغدادی کاظمینی،سرسلسله ی آل اعرج که در ممالک عربی دارای نفوس بسیار است.
چهارده سال است که در موضوع غدیر خم و ائمه آن و سیره منوره اهل البیت، کلاسها و جلسات وسیع و متنوعی داشته ام و هدفم اشاعه فرهنگ اصیل و صحیح نبوی و علوی بوده و در این راه توفیقات فراگیری به دست آورده ام که مهمترین آنها جذب آحاد بسیاری از دین گریختگان و جلب مذهب ستیزان و قبض اسلام زداياني بود که به خاطر عملکرد بد و روش زشت و کارنامه متعفن روحانیون دنیا طلب و ملاهای زورگو و آخوندهای سلطه جو، تودیع آیین آباء و اجدادی کرده بودند و با معنویات و الهیات قهر نموده بودند. به طوری که عکسها و فیلمهای محافل روحانی و مجالس مذهبی مذکور نشانگر عمق مجاهدتهای فرهنگی و تبلیغی این فرزند رسول الله می باشد.
اما در طول همین مدت زمان، همواره مورد تهاجمات و تعدییات هیات حاکمه ایران قرار داشته ام و به جرم مستقل بودن و عدم خود فروشی به دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی حاکم، خود و خانواده و نزدیکانم به اشد آزار و اذیت ممکن مبتلا گشته ايم. پدرم را که از بزرگان علمای پایتخت بود به جرم مخالفت با اختلاط دیانت به سیاست کشتند و قبرش را نيز ویران نمودند. طی سه سال گذشته مرا در زندانها و بندهای مختلف شکنجه کردند و اکنون به پیری زودرس رسیده ام و اعضاء بدنم تباه گردیده و در حال سکرات هستم. در این ایام نوامیسم را مورد تعدی قرار دادند و به صغیر و کبیرمان رحم نکردند و مادرم را نیز به قتل رساندند.
اینک چندین سئوال از شما که با تکیه به ولایت مطلقه فقیه، در لبنان ادامه حیات داده اید، می نمایم که باید پاسخ آنرا به تاریخ نگاران امروز و فردای جهان بدهید:

1. آیا زیان استبداد دینی برای خدا و رسولش بیشتر است یا وجود دولت اسرائیل؟

2. آیا دفع لحظه ایی و دائمی مسلمین به وسیله استعمار اسلامی ایران، مصداق "یخرجون الناس من دین الله افواجا" می باشد یا تداوم حیات اسرائیل؟

3. آیا شما می دانید که این مبالغ سنگین و عظیمی که از بیت المال کشور مظلوم ما به سوی شما سرازیر می گردد، به بهای فقر و فلاکت ملت نجیب و مهربان این مملکت است؟


4. آیا شما رضایت می دهید که لبنان پایگاه عرض اندام حکومت مدعی دیانت ایران گردد و در مقابل، رنج ایرانیان غیور و خداجو از این دو گانگی ها و تبعیض و ظلم ها که به نام ولایت معصومین می شود و معیشت جامعه را به چالش آورده و اقتصاد مردم را به تنگنا کشانده و سبب ارتداد و رو گردانی خیل عظیمی از ملت شده، ادامه یابد؟


5. آیا شما از استحاله فکری و اعتقادی رعایای ایران زمین نمی ترسید که روزگار نه چندان دوری خبری از تشیع نباشد و اثری از عشق و محبت به خاندان عصمت و طهارت نماند!

در خاتمه نظرتان را به این چند هشدار روایی معطوف می دارم که:

"اذا فسد العالِم فسد العالمَ"
و نیز "الملک یبغی مع الکفر و لا یبغی مع الظلم"
و ایضا "الاقرب یمنع الابعد"

با تشکر، سید حسین کاظمینی بروجردی
ايران ، زندان مركزي يزد