۸/۲۸/۱۳۸۶

اعلان موضع دفتر نمايندگي رهبرضداستبداد زنداني،
آيت الله كاظميني بروجردي
پيرامون تخريب عبادتگاه متصوّفه و خشونت برعليه پيروان آنها و ادامه تهديدات وزارت اطّلاعات
بار ديگر نقض آشكار حقوق بشر از آستين استبدادگران تاريخ ايران، بيرون آمد و در شهر بروجرد، محل عبادت صوفيّان اين شهر به تعرضات وحشيانه و خشونت‌طلبانه در نيمه‌شب منجر شد و صدها نفر از طرفداران اين مذهب، مصدوم و مجروح و بازداشت شدند و امنيّت هزاران نفر ديگر از اين عزيزان بر طبق تهديدهاي حكومتي در خطر قرار گرفت.
متاسّفانه به خاطر خفقان موجود در ايران، امكان ابراز همدردي علني هموطنان با صوفيان مورد حمله قرار گرفته ، وجود نداشته؛ فلذا ما از طرف مخالفين دين انقلاب در ايران ضمن ابراز همدردي اعلام مي‌داريم كه وقتي آزادي عقيده و بيان نباشد و كشور در تصّرف دين سياسي باشد و ملّت، جملگي در حوزه تفتيش عقايد قرار گيرند، بايد انتظار چنين حملاتي را كشيد؛ چرا كه روحانيّون حكومتيِ انقلاب، خواهان سركوب تمامي اديان الهي هستند و مذاهب آسماني را مانع گسترش اهداف استعماري خود مي‌بينند، لذا در هر فرصتي ، در هر گوشه و كناري از مملكت، به ريشه‌كني آئين‌هاي فكري ايرانيان مظلوم مي‌پردازند.
روزي كه رهبر آزاديخواه زنداني ايران را به شكنجه‌گاه بردند ،هدفمندانه اقدام كردند تا صُلح و آزادي را خفه كنند و مردم را به سركوب دائمي مبتلا سازند.
اكنون از مجامع بين‌المللي مي‌خواهيم تا هرچه سريعتر به خفقان عمومي و اختناق فكري توجّهي كنند و با مطرح نمودن قطعنامه‌اي در شوراي امنيّت سازمان ملل متّحد، در خصوص پايبند كردن حكومت ايران به آزادي‌هاي خداداده، ملّت ستمديده ايران را از ورطه هلاكت دائمي نجات دهند.
انتظار اقشار مختلف اين ملّت از مجامع رسمي و قانوني و حقوقي جهان آنست كه از تمامي نيروهاي خود در راه اعتلاي آزادي بيان و استقلال قلم و حرمت اعتقادات استفاده كنند و براي نجات پيشواي ديكتاتورستيز زنداني ايران فشارهاي كارآمد را بر رژيم قانون‌شكن و نامردمي ايران، وارد آورند و آسايش مردم بي‌پناه و محروم ايران را فراهم كنند.
الان چنين حادثه‌اي خونبار و وحشتناك در شهر بروجرد انجام گرديده و فرداست كه در شهرهاي ديگر ضايعات اين چنيني را به نمايش گذارند. فلذا بجاست كه به استمداد اين ملّت پاسخ دهيد و رهبران ديني جهان از دولت پليسي ايران بخواهند تا بيش از اين، باهرج و مرج اجتماعي و اعتباري، جامعه‌ي وحشت‌زده ايران را در اسارت نگيرد.
با سپاس از مراحم مجامع طرفدار حقوق بشر
دفتر نمايندگي آيت الله بروجردي در اروپا

۸/۲۵/۱۳۸۶

نامه دفتر نمايندگي آيت الله بروجردي در اروپا به پروفسور هاله افشار

سركار علّيّه ، پروفسور هاله افشار
با سلام و تبريك به مناسبت عضويت در مجلس اعيان انگلستان و آرزوي ترفيع فراتر در مصادر بزرگ جهاني، نظر آن بانوي مصلح و انسان‌دوست و مدافع حقوق بشر را به وضعيّت رهبر ضدّ استبدادي زنداني ايران، آيت الله سيّد حسين كاظميني بروجردي، جلب مي‌كنم.
ايشان سالهاي زيادي را صرف مقابله با دين استبدادي كرده‌اند و اكنون عوارض سنگيني را در موارد روحي و جسمي و خانوادگي و مالي و امنيّتي و تبليغي مي‌دهند. اين فقيه ضدّ ولايت فقيه، مورد بي‌رحمانه‌ترين آزارهاي حكومتي قرار گرفته‌اند كه قتل پدر و مادرشان، از جمله آثار جاودانه‌اي در تاريخ معاصر ايران‌زمين است. اين روحاني آزاديخواه و مستقل كه حاضر به پذيرش "مذهب انقلاب" نشده، پايگاه مردمي وسيع و گسترده‌اي دارد كه نگاهي به مجالس معنوي و اخلاقي او در سالهاي گذشته، تائيد اين ادّعاي حقيقي را به ثبوت مي‌رساند. اين پيشواي ديكتاتورستيز زنداني با اينكه همواره، مورد بايكوت خبري رسانه‌هاي داخلي و مزدور قرار داشته و اجازه استفاده از جرائد كشور را در معرّفي مواضع و مجالس خويش نداشته، امّا به لحاظ اقبال عمومي از نظرات اعتقادي و اعتباري ايشان، جلساتشان در استاديومهاي ورزشي برپا مي‌گشت، هيچ مسجدي، امكان پذيرش جمعيّت انبوه علاقمندانش را نداشته و بگونه‌اي كه عكسها و فيلمها حكايت مي‌كند، ده‌ها هزار نفر دور از خبر رساني‌هاي همگاني، جمع مي‌شدند كه جلسه آخر اين مصلح زنداني، در بزرگترين استاديوم سرپوشيده ايران، برگزار گرديد و تقريبا بيش از يكصدهزار زن و مرد و كوچك و بزرگ، اجتماع كردند و به مواعظ الهي و جذبات متافيزيكي او، توجّه نمودند كه اسناد و مدارك آن در مجامع حقوقي جهان و مراكز رسمي دنيا، آرشيو گرديد، و همين حمايتهاي مهّم و دامنه‌دار كه از اقشار و افكار مختلف جامعه صورت مي‌گرفت، باعث خشم و غضب هيئت حاكمه خودكامه گرديد و بعد از چند روز به منزل اين مرجع سازش‌ناپذير، حمله كردند و با واكنش تند اهالي محل و منطقه مواجه شدند و با خسارتهاي گوناگون، عقب نشيني كردند و به مدّت سه ماه، اين خادم ملّت و سرباز وطن را در خانه محقّرش، محاصره نمودند كه در طول اين جنايت، از ناحيه صدها نفر از پيروانش، محافظت مي‌شد و آنگاه كه اخبار و اسرار اين فجايع تروريسم دولتي به سازمان ملل و پارلمان اروپا و پاپ اعظم و خبرگزاري‌هاي بين‌المللي رسيد، با يورش عظيمي از نيروهاي مسلّح به اوج رسيد كه در سال گذشته به وقوع پيوست و با گلوله و گازهاي سمّي و ميكروبي، از آنها پذيرائي كردند و صدها نفر را به همراه ايشان به زندان بردند و تحت شكنجه قرار دادند كه كم‌كم طرفدارانش را با وثيقه آزاد كردند و بعد از يكسال و نيم، هنوز اين رجل مدافع حقوق هم‌ميهنانش در زنجير اوين و سلّولهاي مخوف مخفي قرار دارد. علّت تمامي اين درگيريهاي نابرابر و ظالمانه،‌ ارائه اسناد ديني و مدارك مذهبي در ردّ انقلاب ضدّ توحيدي حاكم بر ايران است و هواخواهي قاطبه مردم مظلوم و تحت ستم كشور است كه از حكومت ستمديني خسته شده‌اند و به تنگ آمده‌اند. الآن، خانواده‌ي ايشان، بي‌خانمانند زيرا كه منزل مسكوني او با تمامي اموال و اثاثيّه‌اش مصادره شده و همسر و فرزندان و نزديكانش به علّت اذيّت‌هاي جسمي و روحي، در موقعيّت وخيمي قرار دارند.
از جمله اقدامات زشتي كه در اين مدّت مورد بهره‌برداري حكومت جلّاد قرار گرفته، تشكيل دادگاه‌هاي نمايشي و سانسوري و كيفرخواستهاي ناروا و ضدّ بشري و ارائه احكام سنگين و كُشنده و بمباران تبليغي و منفي و مسموم در تلويزيون دولتي و روزنامه‌هاي اطّلاعاتي از شخصيّت ايشان است، كه اراده به وارونه‌نويسي تاريخ معاصر دارند.
در خاتمه از آن هموطن عاليقدر كه در سنگر تأثيرگذاري، قرار گرفته‌اند مي‌خواهيم تا از تمامي امكانات خود براي آزادي مطلق ايشان، بهره گيريد و با همسو كردن رسانه‌هاي بين‌المللي، در خنثي‌سازي تبليغات كثيف حاكمان قبيح و قلدر ايران، بكوشيد و بستر لازم را براي طرح مسئله ايشان به شوراي امنيّت سازمان ملل، فراهم نمائيد تا تحت عنوان آزاديهاي ديني و فكري به رهبري ايشان، قطعنامه‌اي را تصويب نمايد.
دفتر نمايندگي آيت الله بروجردي در اروپا
از طرف جمعي از مخالفين دولت ديني در ايران

۸/۲۴/۱۳۸۶

نامه دفتر نمایندگی آیت الله بروجردی در اروپا خطاب به اعضاء شرکت کننده در کنفرانس صلح خاورمیانه

مسئولين محترم كنفرانس صلح خاورميانه
خانمها، ‌آقايان ، ‌جناب رئيس
درود بر ساحت مقدّس آن جايگاه شريف
با اداء احترام به منويّات و اهداف آن مكان
صلح، هديه‌ي خداوند به تمامي موجودات است. با صلح، زندگي بشر زيبا و گوارا مي‌شود. بدون صلح، دنيا جهنم مي‌گردد. اگر صلح را از دست بدهيم، دچار جنگهاي ويرانگر و خانمانسوز مي‌شويم. چه خوب بود كه يك مصلح غيرتمند و با شرافتي پيدا مي‌شد و دنيا را از شرّ هر تهديدي كه صلح را به خطر مي‌اندازد، آسوده مي‌كرد. صلح بين دولتها،‌ اهميّت وافر دارد امّا كسي به فكر ملّتهاي تحت ستم حكومتهايشان نمي‌باشد. آيا مي‌دانيد كه چه به سر مردمي آمده كه تاوان استبداد حاكمانشان را مي‌دهند؟ آيا حكومتها،‌ حق دارند تا هرجا كه اشتهايشان ايجاب كند ديكتاتوري كرده و دمار از روزگار رعيّت بينوا و بي‌پناهشان درآورند و به قدرتهائي كه به دفاع از مظلومين زير سلطه‌ي آنها، اعتراض مي‌كنند، بگويند كه چرا در امور داخلي ما ، وارد مي شويد!؟ اگر اينطور است پس چه كسي بايد به داد اقشاري برسد كه مي‌خواهند آزاد زندگي كنند و هر لحظه در اسارت خشونت و خفقان، تلفات رواني و جسماني و مالي و خانوادگي مي‌دهند و صدايشان به جائي نميرسد؟
اكنون در كشور ايران، شديدترين نوع سركوب و شكنجه برقرار است و از سازمانهاي طرفدار صلح و مجامع بشر دوستانه، هيچ حركت مؤثر و مناسب و مهمّي ديده نمي‌شود.
عاليجنابان ؛
درايران، به نام خدا و مذهب، نسلها را بي‌دين مي‌كنند و آحاد جامعه‌ي ايراني را نابود مي‌سازند. مصداق روشن اين دعاوي تلخ و ناگوار، وجود رهبر ضدّ استبدادي زنداني ايران، آيت الله سيّد حسين كاظميني بروجردي است كه هم‌اكنون در زير شكنجه‌هاي شكننده‌ي روحي و جسمي در زندان اوين قرار دارد و خانواده‌اش دراسارت دستگاه امنيّتي قرار دارد و بسياري از پيروانش، مضروب و مجروح و مقتول شده‌اند.
اين پيشواي ديكتاتورستيز حرف اكثريّت قاطع ملّت ايران را مي‌زند و با وجود جوّ پليسي حاكم بر رسانه‌هاي داخلي، در آخرين جلسه‌اش، ده‌ها هزار نفر زن و مرد و بزرگ و كوچك از طيف‌هاي مختلف جامعه شركت كردند كه عكسها و فيلمهايش موجود است و بعد از انعقاد آن مجلس باشكوه كه به منزله‌ي رفراندومي آرام بود تاريخ معاصر را چنين نگاشت كه يك روحاني آزاديخواه و مستقل، بدون بهره‌برداري از رسانه‌هاي همگاني، بزرگترين استاديوم سرپوشيده ايران را با نفوس ملّت، مفروش كرد و اين سيل جمعيّت، به ميادين و خيابانهاي اطراف آنجا نيز كشيده شد.
انتظار مردم آزاديخواه و گريزان از مذهب دولتي، آنست كه با حمايت جدّي و جهاني از اين فقيه ضدّ ولايت فقيه، مانع تفتيش عقائد شويد و ته‌مانده‌ي آبروي خداوند بزرگ را بخريد و مجال قدرت نمائي به آنها ندهيد كه ايشان خشونت‌طلبان و تروريست‌پروراني هستند كه تحت عناوين مذهبي، دست به هر عمل منافي با حقوق بشر مي‌زنند و خود را مالك جان و مال و ناموس و فكر ايراني مي‌دانند و در امور لبنان و فلسطين و عراق و افغانستان دخالت مي‌كنند . در حاليكه ادعاي خيرخواهي از سوي كساني كه به مردم خود رحم نمي‌كنند دروغيست بس آشكار.
يك سال و نيم است كه آيت الله بروجردي در بندهاي مخفي و مخوف زندان اوين به سر مي‌برد و در دادگاه‌هاي پنهاني و دور از چشم وكلاي با شرافت و باوجدان، به اشدّ مجازاتهاي ناعادلانه و غيرانساني، محكوم گرديد و خانواده‌اش در تعقيب عوامل خشونت‌طلب حكومتي، دربه‌در كوچه و خيابانند و يارانش به محض طرفداري، سركوب مي‌شوند. در اين مدّت، كار اساسي از ناحيه‌ي سازمان ملل صورت نگرفت و اين روال همچنان ادامه دارد.
بزرگواران ؛
اگر آزادي و صلح و حقوق بشر براي شما مهّم است، اوّل از ايران آغاز كنيد و اين دردنامه را در آن كنفرانس بخوانيد تا تقويم بشري، ‌قضاوت شايسته‌اي از اوضاع فعلي ايران داشته باشد. برخورد با اين روحاني معترض و مخالف، بهترين دليل بر نقص آشكار حقوق بشر در ايران است. بيائيد و با تمام قوا از او دفاع كنيد تا حرمت آزادي فكري واعتقادي، پاسداري شود. از اعضاي شوراي امنيّت سازمان ملل بخواهيد تا قطعنامه‌اي در حمايت از آزادي‌هاي مذهبي به سرپرستي ايشان صادر شود.
از خبرگزاريهاي بين‌المللي بخواهيد تا اخبار ايشان را به دنياي حسّاس به حقوق بشر، بفرستند تا مقابله‌اي با اختناق رسانه‌اي ايران گردد؛ چراكه اين مبارز ميهني، مدتهاست كه مورد بمباران شديد و ناجوانمردانه‌ي رسانه‌هاي مزدور داخلي ايران قرار دارد و آنها مي‌خواهند تاريخ زنده و پاينده را وارونه بنويسند و باعث اغفال جهانيان گردند. حمايت بي‌چون و چرا از آزادي مطلق و همه جانبه‌ي ايشان، موجب مي‌شود تا او بطور علني و فعّال و همه جانبه به جنگ با استبداد ديني برود و قفلها را از دهان اكثريّت قاطع مردم ايران باز نمايد.
بيست و هشت سال است كه آئيني به نام اسلام به فرمانروائي رسيده در حاليكه ساليان درازي در اين كشور، مسلمانان زندگي مي‌كردند و به اجراي احكام اسلامي مي‌پرداختند. امّا آن دين كه در حكومت شاهان قرار داشت در قلبهاي مردم مي‌تپيد و مورد عشق‌ورزي عامّه قرار مي‌گرفت و در آن هيچ اثر و خبري از خودكامگي و خونريزي وجود نداشت امّا اين مذهبي كه به نام انقلاب، روح و معنويت جامعه را خشك كرده، و كالبد ايرانيان را فرسوده كرده، يك حركت بي‌پايه و اساس است كه ربطي به اديان توحيدي و آسماني ندارد. و اين بحث، موضوع اصلي درگيري آيت الله بروجردي با روحانيّون سلطه‌گر و ماجر‌اجو و تفتيشگر است.
اكنون به نام "آزادي" و "عدالت" و بخاطر آفريدگاري كه از اين دو قانون باستاني حمايت مي‌كند، از شما مي‌خواهيم تا اين نامه را سندي بر توحّش حكومت ايران دانسته و دادخواهي ملّت زير ستم ايران بدانيد و آن را در مباحث خود با قدرتهاي طرفدار حكومت ديني ايران، مطرح كرده تا روسيّه و چين نيز همراه جامعه جهاني شوند و به دولت ديكتاتور ايران فشار بياورند.
اگر براي مردم فلسطين و عراق و افغانستان و لبنان ، دلسوزي مي كنيد ، چرا مردم بيچاره و زبان بريده‌ي ايران را فراموش كرده‌ايد. زندانها، پر از معترضين است و خانه‌ها خالي از امنيّت و حرمت مي‌باشد.
چشم به راه محصول اين كنفرانس هستيم تا هديه‌اي به مردم ايران دهيد و مانع از شكستن كمر ايرانيان نجيب و غريب در زير بار ستمكاري حكومت ديني شويد. با سپاس و توقع به‌جا در پذيرش نامه ما.
ارسال از دفتر نمايندگي آيت الله بروجردي در اروپا

۸/۰۹/۱۳۸۶

بيانيه جمعيتهاي مستقل مذهبي در تهران


پيرامون حكم صادره دستگاه امنيتي و اطلاعاتي در محكوميت به ظاهر قضائي آيت الله كاظميني بروجردي
بالاخره بعد از يك سال و چندماه به محاصره و حبس كشيدن روحاني مستقل و آزاديخواه ايران، حكم تحميلي و زوري بخش پنهاني وزارت اطلاعات در تداوم آزار و اذيت اين پيشواي ديكتاتورستيز و تحت شكنجه ، اعلام گرديد كه شامل:
ساليان متمادي در زندانهاي قرون وسطائي شهرهاي دوردست ، به علاوه خلع لباس روحانيت و به اضافه مصادره كليه اموال شخصي و عمومي كه در تشكيلات امور خيريه و زير نظر ايشان اداره مي‌گشت، گرديد و اسباب مضحكه حقوقدانان بين‌المللي شد . زندان در تبعيد ، روش ديگري براي اختفاي حالات اين فرزند معترض وطن و بنده ي مخلص خداوند است كه دور از چشم و گوش جهانيان به تنظيم فشارهاي روحي و جسمي بپردازند .
يك ماه قبل، در اعتراض به وفور بي‌عدالتي و گستره ستمكاري ، آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي ، دست به اعتصاب غذا زدند و بعد از مدتي با وخامت جسم، مواجه گرديدند و به بيمارستان زندان منتقل شدند و از نواحي قلب و معده و مغز به ضربه‌هاي بيماري مبتلا شدند و اكنون در نقاهت كامل روح و جسم، قرار دارند كه تشديد اعتراضات جهاني را مي‌طلبد تا اربابان استبداد را از حاكميت ايران مظلوم و تحت هجوم دور كنند.
موضوع كندن لباس روحانيت از تن كسي كه سي و پنج سال در آن قرار داشته نيز كاري بي‌خردانه و ناشي از دستپاچگي هيئت حاكمه زورگوست ، البته اين اونيفورم معنوي تا قبل از انقلاب فاشيستي ارج و قرب فراواني در كشور داشت و اكنون لكه ننگي بر دامن دين شده و جايگاه مردمي خود را از دست داده و منفورگاهي در تاريخ معاصر ميهن شده است .
اخذ اموال و اثاثيه محقر ايشان نيز در ادامه نشان دادن حقوق بشر انقلابي است كه استقلال و آزادي و جمهوريت ملت نجيب و سياستمدار ايران را به استهزاء كامل و همه‌جانبه گرفته ، چندين مؤسسه خيريه را در تهران و شهرستانها، با مبالغ بالا كشيده شده‌ي نظام نامردمي و غير الهي تعطيل كردند و درد و رنج بينوايان و محرومين زير مجموعه‌اش را افزودند.
اكنون فرصت اعتذار از مجامع بين‌المللي حقوق بشر گرفته شده و جائي براي وقت‌كشي مراكز مدافع عدالت و آزادي نمانده ، ‌لذا برخورد فعال و فراگير بين‌المللي را مطالبه داريم .
آبانماه 1386
بیانیه ی دفتر رهبر ضد استبدادی زندانی ایران در اروپا
به مناسبت سالگرد حملات غیر انسانی بانیان خشونت و قساوت به منزل آیت الله بروجردی
از آغاز دهه ی هفتاد شمسی که آیت الله آقا سید حسین کاظمینی بروجردی ، مجالس درس خود را در زمینه ی اعتقادات دین سنتی و نشر مستندّات مذهب غیر سیاسی و مغایرت اصل توحید با آئین انقلابی ، علنی ساخت ، در گیریهای دائمی ، بین سردمداران اسلام سیاسی با این منادی مستقل و آزاد الهی ، آغاز گردید و بگیر و ببندهای همیشگی ، ساختار زندگی این روحانی آزادیخواه و مردمی را دگرگون ساخت ؛ تا جائیکه در این جنگ و جدالهای نا برابر و نا عادلانه ، تاوان سنگین وناجوانمردانه ای را بر این خادم ملّت و مصلح ایران عزیز و بنده ی مخلص خداوند ، تحمیل کردند که جبران ناپذیر و اسفناک و حیرت آمیز بود .

مسجد او را محاصره کردند ، پدر و مادرش را کشتند ، منزل مسکونی او را ویران نمودند ، خانواده اش را گروگان گرفتند ، خودش را طی یکسال گذشته به انواع فشارهای روحی و جسمی ، شکنجه نمودند ، پیروانش را زندانی کردند ، با بوقهای تبلیغی دولتی ، شخصیّت و هویّت و موجودیّت او را هدف قرار دادند و به وارونه نویسی تاریخ پرداختند . حقیقتی را که این فقیه ضد ولایت فقیه ، در طول سالیان متمادی ، مطرح و دنبال می کرد ، آزادی اعتقادی و اعتراض به تفتیش عقائد و سانسور فکری بود ؛ و بر سر این فریاد تاریخی ، جوانی را هزینه کرد و عمر خود را صرف نمود . در سالهای اخیر ، بنابر احساس وظیفه ی میهنی و معنوی ، تحت لوای خدا جوئی دور از جار و جنجالهای سیاسی ، مردم را در دسته های گسترده به استادیومهای ورزشی می کشاند و به اعتلای کلمه ی مقدس آزادی می بُرد و همین مانور عظیم در دین خواهی ناپیوسته به حکومت ، باعث خشم اربابان زر و زور و تزویر گردید و آنگاه که کار به تظاهرات مذهبی بی نظیر در بزرگترین استادیوم سرپوشیده ی کشور رسید ، دریائی از انسانهای گرفتار و پریشان برای همسوئی با این پیشوای دیکتاتور ستیز ، گرد آمدند ، رعشه بر اندام تروریست دولتی افتاد و هرگونه مسامحه را جائز ندانستند و به ناچار ، دست به یورشی نابخردانه زدند و تقویم معاصر را به ابطال سراسر کذب سه دهه ی انقلابشان ، رقم زدند . در طول سه ماه محاصره ی خانه ی محقرش ، یکسره از طریق مأموران امنیّتی و اطّلاعاتی ، در تهدید و تخریب بود و صدها نفر از یارانش را که به محضرش می آمدند ، دستگیر می نمودند و به بند مخوف دویست و نه اوین می بردند و با کابل و باتوم و زنجیر ، می نواختند و می آزردند .

آنگاه که تراژدی یورشهای ستمگرانه حاکم ، به مجامع بین المللی و مراکز حقوقی جهان رسید ، درنگ را به مصلحت نظام خود ندیدند و با ستونهای نظامی و صفوف نیروهای مسلّح ، جنگ خونین و شرم آوری را با هزاران نفر از سیاست زدگان عصر ستمدینی ، آغاز کردند و روی مغولان را سپید نمودند و جمعیّت زن و مرد و پیر و جوانی که به اطراف منزل این رهبر سازش ناپذیر زندانی آمده بودند تا ثابت کنند که به خاطر دفاع از وطن مظلوم و خدای مهربان و ملّت مصیبت زده ، حاضر به تقدیم جان خویش می باشند را ، با گلوله و گازهای سمّی و میکروبی ، مصدوم نمودند و مجروحین را به آستان تاریخ معاصر ، اهدا کردند و سرافرازانه به تثبیت حریّت دینی و میهنی پرداختند و حالا نوبت ملّتهای نجیب و با وجدان جهان است که به یاری این رجل مظلوم و زیر شکنجه بیایند و با امکانات خود ، راه آزادگی و انسان دوستی را از هر گونه تردید و شائبه ای ، بزدایند .

اکنون باید مدعیان دفاع از حقوق بشر ، با ترغیب اعضای شورای امنیّت سازمان ملل متّحد ، به امضای قطع نامه ای در لزوم رعایت حقوق بشر دنیا ، تحت سرپرستی ایشان ، مبادرت ورزند و دیده بان حقوق بشر ، حضور علنی در کنار ایشان داشته باشد و سازمان عفو بین الملل ، با مطالعه ی دقیق حوادث گذشته چند ساله ی او و بررسی متن کیفر خواست تحمیلی بیدادگاه ویژه ی روحانیّت و تحلیل دفاعیات جانانه ی او ، دنیا را از واقعیتهای موجود با خبر سازند و بمباران تبلیغی رسانه های سانسوری و حکومتی بر علیه ایشان را خنثی سازند .

بر تمامی دولتهای آزاده ی جهان ، واجب وجدانی و انسانی است که پژواک فریادهای این روحانی مصلح زندانی ایران باشند که او خدای ادیان آسمانی را تبلیغ می کند و فلسفه ی درگیری او با اسلام حکومتی ، بر همین موضوع است که میگوید : چرا به نام پروردگار بخشنده ، جنایت می کنید و زیر عنوان دین ، معیشت مردم را تنگ می کنید و آسایش جامعه را می گیرید ؟!

تقاضای ایشان و همه ی گرویدگان به او از مقامات اثر گذار در شورای امنیّت سازمان ملل ، آنست که به هر طریق که میتوانند از دولت ایران ، آزادی مطلق او و هوادارانش را بخواهند و چنانچه از او به درستی حمایت نشود ، خواهید دید که اکثریّت قاطع مردم ایران در پشتیبانی او قرار دارند . به خواسته ی به حق سیاست زدگان مخالف اسلام سیاسی ، توجه کنید .

۶/۱۸/۱۳۸۶

نامه ی مهم آیت الله بروجردی به سران اتحادیه ی اروپا

شکوائیه ی مرجع دینی ضد دیكتاتوري ایران، آیت الله كاظمیني بروجردی به سران اتحادیه ي اروپا و اعضاء پارلمان اروپا بالاخص آقاي خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجي اتحادیه اروپا
اعضاي محترم،
آقاي رئیس،
سلام و درود یك زنداني تحت شكنجه بر شما
تفتیش عقائد در اینجا به حدیست که كلیساي قرون وسطائي اروپا را از یاد مي برد. همه ي ملت ایران، از گسترش اعدام و ترور و خشونت و آدم ربائي، رنج مي برند و خواهان رعایت قوانین حقوق بشر و آزادی هاي اعتقادي هستند. اكثریت قاطع مردم، دین خشن مورد تبلیغ ملاهاي حكومت را "اسلام اصیل" نمي دانند و آنرا دین انقلاب 1357 " مي نامند.
اینجانب بیش از 15 سال است كه تحت آزار و فشار و بایكوت روحانیون دولتي ایران مي باشم. خواسته ي من رفع تبعیض و برقرار كردن صلح و مساوات براي هموطنانم بوده است. سال گذشته، آخرین گردهمائي دیني و غیرسیاسي ما، علیرغم اختناق و وحشت آفریني حكومت، در بزرگترین استادیوم ورزشي ایران به نمایش درآمد. در آن گردهمائي بی نظیر كه تنها بخشي از جمعیت علاقمند ، در سالنهاي مربوطه جا شدند اقلیتهاي مذهبي نیز شركت داشتند كه في نفسه پیام آور صلح و زندگي مسالمت آمیز و همبستگي جامع بین اقوام و پیروان ادیان و عقاید مختلف در ایران بود.
عالیجنابان،
به عنوان یك انساني كه دل در گرو آفریدگارتان دارد، التماس مي كنم كه به داد ما برسید . ما سیاسي نبوده ایم بلكه خواهان جدائي دین از سیاست هستیم كه قهر و خشم آخوندهاي مستبد را برانگیخت. اكنون با انبوهي از بیماریهاي جسمي كه بر من وارد كرده اند و در سخت ترین وضعیت روحي و عصبي، و در تهدید دائمي قتل، امیدوار به دخالت مؤثر شما هستم.
با سپاس فراوان
سید حسین كاظمیني بروجردي ، تهران ، شكنجه گاه اوین
****************************
پیگیري از دفتر آیت الله بروجردي در اروپا
مهندس جهانگیر صالحي

نامه ی مهم آیت الله بروجردی به سران اتحادیه ی اروپا


THE COMPLAINT OF ANTI DICTATORSHIP RELIGIOUS REFERENCE OF IRAN
AYATOLLAH KAZEMINI BROUJERDI
TO THE SIRS OF EUROPEAN UNION AND
MEMBERS OF EUROPEAN PARLIMENT
AND SPECIALLY TO MR JAVIER SOLANA
----------------------------------------------------------------------------------
ESTEEMED MEMBERS,
DEAR BOSS,
THE GREETING OF A PRISONER UNDER TORTURE TO YOU

HERE, BELIEFS INQUIRING IS AT A SUCH LEVEL THAT MAKES EUROPEAN MEDIEVAL CHURCHES FORGOTTEN. ALL IRANIAN PEOPLE SUFFER FROM INCREASING CAPITAL PUNISHMENT, TERROR, VIOLENCE AND KIDNAPPING. THEY WANT THE HUMAN RIGHTS AND BELIEFS FREEDOM RULES TO BE REALIZED. THEY DO NOT ACCEPT AGGRESSIVE RELIGION WHICH IS ADVERTISING BY GOVERNMENTAL CLERGIES AS "REAL ISLAM" AND THEY KNOW IT AS "1979 REVOLUTION ELIGION".

IT IS MORE THAN 15 YEARS THAT I AM UNDER TORTURES, BOYCOTT AND PRESSURES OF IRANIAN GOVERNMENTAL CLERGIES. MY DESIRE IS RELEASING DISCRIMINATION AND REALIZING PEACE AND EQUALITY FOR ALL MY COMPATRIOTS.

LAST YEAR THERE WAS THE LAST RELIGIOUS AND NON POLITICAL COLLOCATION IN THE LARGEST ATHLETIC STADIUM IN IRAN DESPITE THE GOVERNMENTAL SUPPRESSION AND TERROR .IN THAT UNIQUE COLLOCATION ONLY A PART OF THE CROWDED WERE MY FOLLOWERS AND THE REST WERE OF RELIGIOUS MINORITIES, THE MESSENGER OF PEACE, PEACEFUL LIFE AND COMPLETE SOLIDARITY BETWEEN DIFFERENT FOLLOWERS OF RELIGIONS AND BELIEFS IN IRAN.

DEAR SIR,
I, AS A MAN WHO ADORE OUR GOD, WANT YOU TO HELP US. WE HAVE NOT BEEN POLITICS, BUT SEARCH THE SEPARATING OF RELIGION FROM WHAT WOULD MAKE THE DESPOTIC CLERGIES ANGRY. NOW WITH ALL MY PHYSICAL ILLNESSES BECAUSE OF THE PRISON, IN THE WORST MENTAL STATE AND UNDER CONTINUOUS THREAT OF MURDER, I WILL BE WAITING FOR YOUR EFFECTIVE RESPONSE.

RESPECTFULLY YOURS
SEYYED HOSSEIN KAZEMEINI BROUJERDI
TEHRAN, EVIN PRISON
----------------------------------------------------------------------------------
Iranians lawyer out of Iran's office Ayatollah Kazemeini Broujerdi
Jahangir Salehi, 27 Mordad 1386, 18 August 2007
Email: jahangir.salehi@yahoo.co.uk

۶/۱۱/۱۳۸۶

نامه ی مهم آیت الله سید حسین کاظمینی بروجردی به مردم تهران
خواهران عزیز و برادران مهربان
سلام علیکم
هر کس مرا می شناسد احترامم را بپذیرد و آن که مرا نمی شناسد بداند كه بنده سید حسین کاظمینی بروجردی هستم ؛ 30 سال است که کار دینی می کنم و در خانواده اي مذهبی چشم به جهان گشوده ام .پدرم را نقاد مشهور روحانیت ، دکتر علی شریعتی ، هموزن علامه مجلسی خواند و پدر بزرگم مرجع لرستان بود و پدرش مجتهد معترض به امپراطوری عثمانی ، تبعیدی قرن گذشته از کاظمین به ایران و پدرش زعامت شیعه را در عراق داشت . دارائی ام از دنیا و مافیها یک منزل مسکونی معمولی و ساده بوده که در آن عزلت گزیده بودم و آنچنان منزوی و گوشه گیر بودم که بعد از حمله نیروهای مسلح ، همسایگان متعجب بودند که چگونه سالها یک روحانی در جوارشان بوده ولی کسی نمی شناخت . از سیاست گریزان بودم و خواستار جدایی ديانت از پیرایه های موجود بر آن بودم . خدا را آنچنان دوست داشتم که جانم را جسورانه تقدیمش کرده بودم . مبلغ اجدادم بودم و آن ها را جانشینان برحق ربوی مي دانستم . هدفم جذب خلق های رمیده از معنویت بود و انگیزه ای جز داغ كردن تنور عبودیت نداشتم . اهل احتیاط بودم و لذا سعی می کردم تا برخوردی با حکومت نداشته باشم . یقینم در تکیه بر خدا بی حد و مرز بود و بدین خاطر به استقبال حوادث تلخ و وقایع حیرت انگیز می رفتم . در این دنیای پهناور اصحابی داشتم که مثل خودم شاگردان دریای معرفت بودند و غواصان اقیانوس عشق . انصارم چشم و گوش بسته به کشتی آل الله سوار شدند که ناخدایش بودم . من که ساحل فتح را در رویاهای صادقانه ام می دیدم و سپیده ی رستگاری را در آیات کریمه می یافتم ، فریاد کنان ملت را به چشمه ی توان بخشی می خواندم . یارانم جوانمردانه پاسخم دادند و دست بیعت با من فشردند.

آری ؛ پدران صادق و صالحم هرگز وعده ي دروغ به من ندادند و نجوای مخلصانه ام را اعوانم نیرنگ نپنداشتند . امروز بعد از گذشت یکسال جان کندن و نفس دادن و رنجوری خریدن ، در اوج عزت و سربلندی فطرت و وجدان انسانی هستم . اگر خانه ام را مصادره کردند ، منزل در دلهایی گزیدم که ندیده آشنایم گشتند . اگر مادرم را در این نبرد نابرابر و ناعادلانه از دست دادم جگر گوشه ي مام وطن شدم. اگر به دعوتی که چند روز بعد از آخرین منبرم در زمینه ی خروج از کشور پاسخ می دادم ، اینگونه علیل و مجروح و مصدوم نمی شدم ؛ اما هیهات که حسین مردمی است و حاضر به ترک مردمش نشد و عطر دلاویز وطن را به قیمت رهایی از مشکلات از دست نداد . اکنون که یکسال از تاریخ نگاری حقیر و پیروانم می گذرد ، گر چه انبوهی از شکستگی های جوانی و حیاتی بر چهره هایمان نشسته و قدّمان را خمیده و موهایمان را سپید و اعضایمان را فرسوده و اشک هایمان را خونین کرده ؛ اما مجدّدي بر عصر حاضر بودیم و مصداقي بر کل یوم عاشوراء و میزانی بر یا لیتنی کنت معکم و تضمینی بر طال الانتظار و تمرکزی بر عظم البلاء و تخصیصی بر شکوائیه و تصدیقی بر طلعه الرشیده و تفاخری بر حرب لمن حاربکم و تشهدی بر هل من ناصر ینصرنی ؛ و حال که در این تقریب ظهور و تقرب ِانما خرجت لطلب الاصلاح ، یکه تاز ميدان لبیک به صاحب عصریم ؛ چه باك كه حریف جنایتکار، آواز پیروزی سر می دهد و در غریو انا مظلومون و مجروحون و محکومون و مغمومون ِوارثان حریم کبریایی ، فنا می گردد ! روزی که سید حسین کاندیدای این حرکت شد ، باب مقتولش در گوشش زمزمه کرد كه : آن چراغ که حیدر کرار نیم قرن قبل در نجف بر من داد تو بودی.
حالا که در آستانه ي میلاد مهدوی ، این فرزند بیست و هفتم امام سجاد ، بر سجاده باب الحوائج موسی بن جعفر بنشسته و نماز رهایی می خواند و در پشت سرش میلیونها خلق خسته از ستم و منتظر مصلح آسمانی تکبیر گفته و جبرائیل است که اقامه به نصرت داده و میکائیل است که اذان به هدایت خوانده ؛ پس ای خواننده این عریضه که روضه ام را می شنوی و داستانم را می خوانی بدان که برای استقبال از کاروان انا فتحنا لک فتحا مبینا وقتی نمانده و آن که هوشیارانه ایام جاری می گذراند ، با سلول های مغزی و قلبی خود آهنگ جاء الحق را که از مشارق اَرضی می آید احساس می کند . ای خدا به مولود نیمه شعبان سوگند که استواری و پایداری ِدم آخر زمان غیبت را از ما مگیر و ما را به فتوحات همه جانبه ات مفتخر گردان .
سید حسین کاظمینی بروجردی
گزارشی از دفاعیات جلسه پنجم دادگاهِ رهبر ضد استبدادی زندانی، سید حسین کاظمینی بروجردی
یکی از جرائم من سوء استفاده از لباس روحانیت است ، بنده حتی استفاده مشروع و معقول از این لباس نکرده ام چه برسد به بهره گیری شخصی و خصوصی. با این اسم و رسمی که دارم چنانچه می خواستم از پیروانم پل بسازم و به اهداف اقتصادی و سیاسی برسم هر آینه اکنون در موقعیت خاص مالی و اجتماعی و اعتباری بودم ؛ ولی در جنوب شهر در یک خانه ی محقر و پیش پا افتاده زندگی نمودم ، هر چه که از نذورات و صدقات در وجوه دینی بدست می آوردم صرف خیریه های متعدد می کردم که سرپرستی آن را به عهده دارم و هزاران گرفتار را در قسمتهای مختلف زندگیشان دستگیری و یاری می کردم . سوء استفاده از لباس دینی را شما کردید که از احساس پاک معنوی جامعه 30 سال قبل بهره وری نمودید و با استثمار ملت نجیب و ساده لوح ایران خود را قالب کردید و به دروغ جانشین خدا در زمین معرفی نمودید و دین و غیرت مذهبی اجتماع مومنین را ربودید و به ریش اسلام و مسلمین خندیدید و اکنون بر اثر ضربه های فکری و اعتقادی که به پیکر خلق زحمتکش و مهربان ایران زده اید ، اثری از دین خواهی نمی بینید و بدبینی عمومی مانع از تابش انوار ایزدی به محیط داخلی و درونی شده است . شعار اولیه ی دزدان وجدان ، عقل و عدالت در 30 سال قبل ، صدور اسلام به کشورهای دیگر بود اما منظورشان صادر نمودن دیانت از دلهای مردم بود که به راستی در این شیطنت موفق بودند ؛ نقشی را که از دست هیچ کس ساخته نبود ایفا نمودند و تعصب مذهبی را خشکاندند و انگیزه های خدائی را نابود کردند ! سوء استفاده از لباس روحانیت را شما کردید که 30 سال قبل با تظاهر فریبنده مکارانه در خیابان ، کوچه و میادین شهر گفتید: « نهضت ما حسینی است » اما امام حسین را از قلبهای ایرانیان که در عشق او زبانزد بودند ریشه کن کردید . وای بر شما که امروز عقائد ریشه دار دینی را قلع و قمع کردید ؛ دین انقلاب را جایگزین مذهب سنتی و قدیمی مردم کردید و انتقامی را که بنی امیه و بنی عباس و امپراطوری عثمانی و طالبان نتوانستند از رهبران آسمانی اسلام بگیرند شما با زیرکی و سیاستِ حساب شده گرفتید و آثاری از مقدسات دینی را در وجود اهل ایران باقی نگذاشتید ! سوء استفاده از لباس روحانیت را شما کردید که با هزاران نقشه ، جوانان عزیز این آب و خاک را طی 8 سال خود خواهی و خود کامگی به مسلخ فرستادید و با طرح عناوین بی اساس و پو شالی قتل عام خونین از بچه های ایران زمین کردید که آثارش به میلیونها نفر می رسد و 20 سال است که هر روز نقشه کشی می کنید و باز هم از عواطف باقی مانده ی مردم بهره گیری می نمائید تمام کوچه های کشور محروم ایران را به نام شهیدان بیچاره و گول خورده ثبت کرده اید و تخت سلطنت خود را بر روی اقیانوس خون و جان فرزندان عاطفی و احساسی ایران قرار دادید .
سید حسین کاظمینی بروجردی

۴/۰۳/۱۳۸۶

نامه آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردی

عالی جنابان؛پاپ اعظم، دبیر كل محترم سازمان ملل متحد،ریاست محترم پارلمان اروپا، سازمانها و نهادهای محترم، ديده‌بان حقوق بشر، عفو بين‌الملل، روشنفكران و آزاديخواهان و مبارزان راه دموکراسی

با تقديم سلام و بهترين آرزوها براي شما به عرضتان مي‌رسانم كه :
اينجانب جواني و عمر خود را در راه تبليغ « دين اصيل » و نفي « اسلام سياسي » گذراندم كه با استقبال عمومي مواجه شده است ولي پاداش وزارت اطلاعات و مراجع قضائي ايران به بنده، انواع جنايات و آزارهائي بوده كه بخاطر بايكوت خبري، فقط بخشهاي كوچكي از آن در يكسال اخير انعكاس يافته است. بدون هيچ چشمداشت مالي و سياسي خدمتگزار هموطنان تحت ستم بود‌م و عشق به آنها مانع خروجم از كشور شد، در دوران فعاليت خود تفاوتي بين اديان و مذاهب مختلف قائل نبودم و به حضور پيروان ديگر اديان در جلساتم مباهات مي‌كردم و دور از هر تعصبي آنها را به نسخه‌هاي اخلاقي و اجتماعي پيشوايان خودشان سفارش مي‌كردم. همانطور كه مي‌دانيد فلسفه‌ي اديان الهي ترويج مساوات و عدالت و معنويت بوده آن هم به روش تبليغ نه تحميل و زور، « دين سنتي » مخالف ترور و خشونت و اعدام و حد زدن و سنگسار و زندان و سركوب و استراق سمع و تفتيش عقائد و محدود كردن اقليتهاي مذهبي و تبعيض بين زن و مرد و سانسور اخبار است. آموزه‌هاي الهي، تعالي‌بخش جامعه است نه ابزار و بهانه‌اي براي حكومت، آنکه مذهب را وسیله‌ی استبداد خویش قرار می‌دهد، به نسل آدم و حوا خيانت می‌کند و قداست پيامبران را به زير چكمه می‌برد و وجدان بشري را نابود می‌نماید.بار ديگر با همه‌ي گرفتارانِ زندگي در فضاي مسموم ارتجاعي كه از حقوق انساني يا مطالبات خود محرومند، همدردي مي‌كنم، همچنين به آن دسته از هموطناني كه هنوز اميدوار به ظهور روزهاي بهتري در اين دوران هستند هشدار مي‌دهم كه سرنوشت اين مرجع و روحاني و از تبار پيامبر در حكومتِ مدعي تشيع چنين بوده، پس واي به حال ديگران.از روشنفكران و انديشمندان و نخبگان و مغزهاي متفكر كه مجبور به ترك ايران شدند و با فقدانشان كشور به فقر علمي و فرهنگي مبتلا شد مي‌خواهم در حالي كه ضايعه‌ي اسفناك حرمت‌شكني ايران و ايرانيان در سطح جهاني را نظاره مي‌كنند و براي احياء آبروي به ناحق پايمال شده تلاش مي‌نمايند، به دنيا اعلام كنند كه: بلاياي اين 28 سال را به حساب تز ناهنجار « سياست ما عين ديانت ماست » بگذارند نه دين و مذهب و توده‌هاي ملت.از همه‌ي سازمانها و شخصيتهائي كه جهت برقراري حقوق اوليه‌ي بشري در ايران زحمت مي‌كشند و همچنين از كساني كه براي آزادي من و يارانم تلاش مي‌كنند تشكر مي‌نمايم و يادآور مي‌شوم كه چند هفته قبل از هجوم گسترده‌‌ي عوامل حكومتي و گروه‌هاي فشار در نيمه‌ي مهرماه در سال گذشته، وقوع قريب‌الوقوع آنرا به استناد تهديدهاي سران وزارت اطلاعات، به خبرگزاريها و سازمانهاي قضائي بين‌المللي هشدار داده بودم و از نهادها و چهره‌هاي معتبر جهاني، استمداد طلبيده بودم، ولي متاسفانه جوابي نيامد و خبرگزاريهاي داخلي نيز احتمال وقوع آن حمله‌ را شايعه‌ ناميدند، و حالا، تاريخ به شكل ديگري در حال تكرار است، فلذا از اين آخرين فرصت ممكن استفاده كرده و بدينوسيله بار ديگر از پاپ اعظم و دبیر كل سازمان ملل متحد و ریاست پارلمان اروپا و نهادهاي مدافع حقوق بشر و تشكلات دموكراسي‌خواه تمناي كمك فوري دارم، خواسته‌ي من آن است كه تدابيري براي آزادي عقيده و قلم و بيان و انتخاب مذهب در ايران اتخاذ شود، و ناظريني بي‌طرف از نهادهاي بين‌المللي بر اجراي قوانين حقوق بشر در ايران نظارت كنند و همچنين ادامه‌ي دادگاه من، علني و با حضور نمايندگان خبرگزاريهاي بين‌المللي برگزار شود تا بتوانم حرفهاي ناگفته‌ي خويش را در مصونيت كامل به سمع جهانيان برسانم.به همه‌ي مجامع رسانه‌اي و كساني كه پرچم حمايت از مقاومت در برابر ظلم و استبداد و ديكتاتوري را در اهتزار دارند ولي به هر دليل ساكتند هشدار مي‌دهم كه در دادگاه وجدان، مسئول خواهید بود، چراكه خصومت نظام با اين سرباز جانباز وطن، شخصي و خصوصي نمي‌باشد بلكه اعتقادي است، زيرا همگام با سلسله‌ي اجدادم « حكومت ديني » را غير قانوني و نامشروع مي‌دانم و به « ولايت فقيه » اعتقادي ندارم، و در سال 1374 و 1379 نيز به همين علت زنداني شدم در حالي كه دلايل كافي براي اثبات آراء و عقايد خود داشته‌ام و بارها تقاضاي مناظره‌ي رسمي يا برگزاري دادگاه علني با حضور وكيل را طرح نموده‌ام.
شكنجه‌گاه اوين، زير تيغ جلاد

سيدحسين كاظميني بروجردي

۳/۳۱/۱۳۸۶

تحليلي از محاكمات پيشواي زنداني ايران آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي
از دكتر ناصر پروانه ، حقوقدان زنداني در بند سياسي
آنچه كه از ظواهر اين جايگاه بظاهر قانوني و حقوقي پيداست ، ناهماهنگي با قوه ي قضائيه و ناهمخواني با متد حقوقي جهان است .
بي تابلو بودن مكان ، حاكي از سرّي بودن آن است . انتخاب خاصّ و حساب شده از مهره هاي وابسته به اطّلاعات در وكلاي متّهمين ، ويژگي ديگر اين بخش از وزارت اطّلاعات است .
همانگونه كه بند اطّلاعات در زندان اوين ، قسمت جدا شده و مخصوص است ، بند ويژه نيز ، كاملاً سواي از تشكيلات عمومي اوين مي باشد .
با نگهبانان بسيجي و مسئولين متعهد به قواعد درون سازماني اطّلاعات ، پيشواي زنداني ، در بخش قرنطينه اي ويژه نگهداري ميشود كه به گفته مسئولين بيمارستاني كه از نزديك در ارتباط با وضع مزاجي ايشان هستند همراه با اَعمال شاقّه ميباشد و روزانه ، كارهاي شّاق و دشواري را بر او تحميل ميسازند ، تغيير در پوست دستان اين رهبر آزاديخواه زنداني ، گوياي اين حقيقت ميباشد .
دكتر (خ) كه نميخواهد نامش فاش شود ميگويد ، ما بايد طبق تجويز پزشكان اطّلاعات براي او دارو فراهم كنيم كه بعضي از اين تزريقات ، منجر به سرطان استخوان و انسداد عروق و فراهم آوردن سكته ميشود .
خانم دكتر (ر) كه اصرار بر كتمان نامش دارد و ميگويد : گاهي كه با اين روحاني ملّي و مذهبي ، خلوتش طولاني ميشد مورد تهديد حفاظت اطّلاعات زندان قرار ميگرفت .
روحيّات ايشان را خطرناك ميخواند و ميگويد به ما دستور ميدهند تا نسخه هاي تحميلي براي او بنويسيم و در بعضي موارد ، شاهد دگرگونيهاي هشدار دهنده در سيستم مغزي او ميباشيم كه اگر در اين مهّم تعلّل شود احتمال بروز توده هاي مهلك ميرود .
نوع خروج او از زندان ، توجّه عموم را جلب ميكند ! با يگان حفاظت ويژه و با دست و پاي بسته كه در جهت جنگ رواني و ترور شخصيّت اوست .
هرگز گزارش درستي از محاكمه ويژه نمي آيد و اسناد و اوراقي درز نميكند و نشستها كاملا ًدر پشت درهاي بسته صورت مي گيرد و نتايج به عمل آمده ، صد در صد ، از پيش تعيين شده است و در مسير خفقان عمومي جامعه خواهد بود .
اعلان حمايت علماء و مراجع مبلّغين دين سنّتي از مواضع اصولي ، انساني و اعتباري پيشواي مذهبي زنداني ايران
بدينوسيله به استحضار دادگاه تاريخ و محكمه وجدان بشريّت ميرساند كه رهبر مستقلّ مذهبي زنداني ، آقا سيّد حسين كاظميني بروجردي ، سالهاي متمادي است كه ، بي شائبه تبليغ آفريدگار بزرگ را ميكند و مبلّغ دين غير سياسي بوده و تحت هيچ شرايطي حاضر به فروش آئين آباء و اجدادي خود به سوداگران دين فروش نميباشد .
او در مسير معرّفي دين داري واقعي چنان عمل نمود كه ده ها هزار نفر از مردمِ بريده از خدا ، در جلسات ارتباط با معبود ، اجتماع مي كردند و منظره اي زيبا و دلربا تشكيل مي دادند .
وقتي كه استاديوم هاي ورزشي را تبديل به معبد ميكرد و به جاي هياهوي ورزش خواهان ، ناله هاي دلنواز توبه كنندگان به در گاه الهي را ملاحظه ميكرديم ؛ به حقّانيّت رسالت اين عاشق ربوبي ، آگاه مي شويم .
در آخرين مجلس موعظه و مرثيه فاطمي او ، بزرگترين استاديوم سر پوشيده كشور و ميادين اطرافش ، پيروزي مذهب غير سياسي را بر معادلات دنيوي و پليسي حاكم ، نشان داد و تعريف كاملي را از جايگاه وحي حكايت كرد .
سنّت ديرينه حافظان شريعت احمدي ، روگرداني از دنيا طلبي و رياست خواهي بود و بر اين اساس ، از زمان غيبت امام عصر ، هرگز شريعتمداران پاك طينت به گرد سياست نچرخيدند و نان به نرخ روز نخوردند و الان نيز فقهاي بيعت كرده با امام غائب ، دست به سوي دولت نميبرند و تِز ناهنجار و ناهموار و نا مشروع ديانت ما عين سياست ماست را امضاء نميكنند .
آقا سيّد حسين كاظميني بروجردي با كمال شجاعت اَذان رهائي سر داد و اقامه نصرت خداي متّهم شده در ايران را گفت و در اين مسير ، خانواده و پيروانش زنداني شدند و شكنجه گرديدند و هم اكنون ، نواميس او دربه در كوچه و خيابانند و خودش در احتضار به سر مي برد و چشم به راه مناديان حقوق بشر دارد تا صدايش را در شوراي امنيّت سازمان ملل ، اقتدار بخشند و مصونيّتي در خور فضائل توحيدي برايش بگيرند .
اين بازمانده مذهب سازش ناپذير ، در زندان اوين ، حمايت جهاني را ميخواهد و سازمان ملل متّحد را به ياري ميجويد .
به امّيد آزادي سريع او و آوازه ي كلامش ، تا كه هر ايراني بتواند آزادانه به پرستش خداوند بپردازد
.

نامه ي مهم و تازه منتشر شده ي دكتر كامران قاسمي

دكتر كامران قاسمي ، اديب و فيلسوف زنداني كه به تازگي از اوين آمده ، مشاهدات خود را در روز حمله نيروهاي مسلّح به منزل پيشواي دين سنّتي و هوادارانش ، ارسال داشته و تحليل حقوقي و سياسي خويش را ارائه نموده ، ايشان كه عازم خروج از كشور است مي گويد ؛ اكنون كه انواع فشارها تحت عنوان قوانين ديني به زنان ايران در جهت پوششهاي ايذائي ، وارد مي آيد و آزادي فردي و اعتقادي ، زير پاي سياست گذاران افراطي حاكم قرار گرفته ، قدر و منزلت رهبر مذهبي زنداني ايران ، مشخّص ميگردد .
او كه مخالف مذهب دولتي است و بر سر مبارزه با دين سياسي ، تمام موجودي خويش را سرمايه كرده ، حاضر به قبول حاكميّت آئين تحميلي 22 بهمن 57 نگرديد . اين روحاني آزاديخواه كه مخالف اختلاط دين و سياست است ، فرزند يكي از علماي بزرگ پايتخت ميباشد كه آن مرجع مظلوم نيز ، پنج سال قبل به طور مرموزي ، كشته شد و سپس مقبره اش نيز با خاك يكسان گرديد . آيت الله آقا سيد حسين كاظميني بروجردي ، معتقد به آزادي فكري و عقيدتي است . او ميگويد : ملّت ايران ، حق دارند كه از ديانت قبل از انقلاب ، پيروي كنند .
او فرياد ميزند كه قبل از اين انقلاب ، اسلام ، عزيز بود و مسلمين ، در پيروي از آئين پدري خويش ، راسخ و پايدار بودند .اكنون ثمره دخالت سياست در ديانت ، سوء ظّن جامعه به خداست و سردي بازار مذهب و فرو پاشي عقائد الهي در سطوح كلّي جامعه .
من در شب حمله به منزل اين سرباز از خود گذشته ي وطن ، براي ارزيابي سياسي منطقه به جوّ اجتماعي ، به محل سكونت او رفتم . از فواصل بسيار ، ستونهاي نظامي و انتظامي را ميديدم كه در حال آماده باش و يورش بودند . آرايش نيروي انتظامي ، بسي هولناك بود و ميدان انقلاب و خيابان آزادي ، كاملاً شكل جنگي به خود گرفته بود . دقيقاً و يقيناً ، اين تهاجمات ازحمله به كوي دانشگاه ، فراتر و وسيعتر بود .
دو سمت ورودي خيابان منتهي به منزل رهبر مذهبي زنداني ايران در حصار نيروهاي ويژه ماسك دار بود كه آماده قتل عام بودند . در پشت ستونهاي نظامي ، مردم جمع شده بودند و اجازه نزديك شدن نداشتند و در كنار اين روحاني كفن پوش ، هزاران نفر با شمشير ازدحام كرده بودند و فرياد مرگ بر اختناق ، سر ميدادند . در اين جمعيّت ، زن و مرد و پير و جوان مشاهده ميشد . پيشواي مذهب سنّتي با خانواده اش به ميدان آمده بود . او مرتب فرياد مي زدكه خدا را در جايگاه اتهام ، قرار داده اند . ما ميخواهيم آفريدگارمان را ياري كنيم . او چند روز قبل در نامه اي به سازمان ملل ، خواستار صدور قطعنامه اي در دفاع از حقوق بشر ديني ايران شده بود و در نامه اي به پاپ اعظم ، خود را مدافع پروردگار جهان ، خوانده بود و خواهان حمايت تمامي مذاهب رسمي دنيا ازجنبش خويش بود . او در نامه ديگري به پارلمان اروپا ، خواستار مداخله مسئولين حقوق بشر در زمينه آزاديهاي اعتقادي شد .
حرف حساب اين انديشمند الهي چيست ؟ چرا از بين اين همه علماء ديني كه راحت به زندگي خوب و خوش ادامه ميدهند و بعضاً در بهشت دنيائي خويش ، غوطه ورند . اين پيشواي پنجاه ساله به درياي خطر افتاده و خانواده و نزديكانش را به مسلخ ديكتاتور برده و آرام و قرار را بر خويش ، حرام نموده و شكنجه گاه را بر رفاه و راحتي ، ترجيح داده است ؟
او مردم دوست و وطن گرا است ، از ستم شاكي است و بر ستمكار مي خروشد . شنيدم كه مادرش در وقت حملات نيروهاي مسلّح مورد اصابت گازهاي كشنده قرار گرفته و بعد از چندي فوت نموده و اجازه برگزاري مراسم ختم و يادبود هم ندادند .
در آن شب ،چيزي از منزلش باقي نماند و تمام اثاث خانه گلوله باران گرديد و تمام اسناد و مدارك شخصي شان ربوده گرديد . به گزارش نگهبان اوين ، در سحر نيمة مهر 85 دهها اتوبوس ، مردم مضروب و مصدوم را كه با باتوم و زنجير و كابل و اسلحه گرم ، گرفتار شده بودند و در خون مي غلطيدند را به سلولهاي انفرادي بند 209 اطّلاعات بردند كه در اين بين ، بچّه هاي چند ساله و اطفال چند ماهه ديده مي شد كه از جمله ، نوه آيت الله كاظميني بروجردي كه در 8 ماهگي به سر مي برد و از ناحية ريه ، آسيب ديده بود ، تاريخ را گزارشي مخوف دادند و تقويم را رنگ حقيقي زدند تا آيندگان ، بر سفره اعتراضات صاحبان وجدان بنشينند و انسانيّت را در اعماق وجود ، پاس نهند .
من در بند عمومي بودم و از ديدن اين روحاني عاشق مردم ، محروم بودم ولي ازنگهبانان و پرستاران زندان اوين ، حال و روز او را جويا مي شدم و از وخامت احوالش در موارد تنفسي و رواني و ارتوپدي ، آگاه مي گشتم .
حال كه ملّت ايران از هر سو مورد اذيّت و آزار قرار گرفته اند لازم است كه شوراي امنيّت سازمان ملل ، فكر اساسي براي آزادي ديني ايران كند و براي نجات اين روحاني زنداني ، حركت مؤثر و حساب شده اي را اعمال كند . سازمان عفو بين الملل ، چگونه در برابر تحميل عقائد دين سياسي ساكت مي نشيند و اعتراض نمي كند ؟ ديده بان حقوق بشر ، در برابر مهم ترين مسئلة انساني قرار دارد كه عبارت از حق انتخاب در پرستش خداوند . هر كس بايد بتواند به هر شكلي كه مي خواهد خداي خويش را بپرستد . هيچ حكومتي نبايد آئين خاصّي را بر مردمش ، تحميل نمايد .
اعتلاي نام سيّد حسين كاظميني بروجردي ، احترام به خداي موسي ، عيسي و محمّد (ص) و زرتشت است ، او به نيابت از همة اديان آسماني ، از پيروان مذاهب الهي دفاع كرده و اكنون در بدترين شرايط جسمي و روحي قرار دارد ، خانواده اش بي خانمانند و عزيزانش در بند تهديد و تعقيب و فشار مي باشند . به داد مردم ايران برسيد كه اگر از ايشان به عنوان روحاني آزاديخواه و مخالف دخالت سياست در دين ، حمايت نشود و به ايشان مصونيّت جاني و ديني داده نشود ، هيچ احدي ديگر جرأت دفاع از اين مردمان را ندارند
.
به تمامي آزاديخواهان ، مجامع بين المللي و سازمانهاي مدافع حقوق بشر
این نامه به قلم آیت الله كاظميني بروجردی در شرایطی که سخت بیمار بوده‌اند تحریر شده و با مساعدت مسئولین بیمارستانی که ایشان بخاطر حمله قلبی چند روز به آنجا منتقل شده بودند و به درخواست خود آيت الله بروجردی انتشار یافته است. بر طبق گزارش مربوطه ، آيت الله بروجردی که از بیماریهای قلبی و قند و فشار خون و پارکینسون شدیدا رنج می‌برد ، در آستانه برگزاری دادگاه خود و تعداد زیادی از یارانش كه از بیستم خرداد ماه 1386 شروع مي‌شود درخواست کمک از مجامع حقوقی و سازمانهای خبری بین‌اللملی دارد و اعلان کرده است که:
من به عنوان روحانی بازمانده از اسلام اصیل که هزار و چهارصد سال قدمت دارد همچون اجداد خویش مخالف "دين حکومتي " می‌باشم و حاضر به هرگونه مناظره رسمی با رهبران آن بوده و هستم.

متن نامه ي آيت الله بروجردي
سلام عليكم :

حقير طّي سي سال گذشته به گواهي انبوهي از سينه هاي سوخته ي متمسكين به ولايت الله و شهادت تك تك موهاي سپيدم ، جواني و طراوت عمرم را به تبليغ دين اجداد معصومم هديه كردم و هرگز خدمت به بندگان خدا را ترك ننمودم و رفض دنيا را فراموش نكردم و بي توقع و مزد در گرما وسرما حتي در زير بارش موشكها و بمبارانها ترك مسئوليت نكردم و اوراق تقويم ماسبق شاهدند كه اهل سياست نبودم و ميلي به تصدي امور دولتي نداشته ام و حافظ نصايح آباء مظلومم در طرد دين سياسي بوده ام . در سال گذشته به روياروئي هاي تند و خشن رسيدم كه ما حصل آن بسي تلخ و جگر خراش و اسفناك گرديد كه باعث از دست دادن مادرم و بي خانماني خانواده ام و ضرب و جرح و زندان صدها نفر گرديد .
بار الها نيك مي داني كه از وقوع چنين وقايع و حوادثي بيزار و بيمناك بوده ام و هيچ گاه نمي خواستم از خلق تو مايه بگذارم و آنها را پل نمايم كه شعارم درطول هفتاد روز ي كه در منزلم در حصر بودم اين بود كه اينجا قتلگاه است .
بدين وسيله
در نهمين ماه از اسارت در زندان اعداء الله و در رؤيت علايم موت از رسانه هاي خبري و سازمانهاي قضايي جهاني تمناي كمك دارم.

چشم براه شكست اهريمن
سيد حسين كاظميني بروجردي
درد دلي با دكترين اپوزيسیون و آزاديخواهان دور از وطن
تنوير افكار پیرامون چند ابهام در مبارزه ي آيت الله كاظمیني بروجردي

1. بروجردي، خمیني ديگري است ! خمیني شعارش "حكومت ديني " بود، ولي بروجردي و پدرانش كه از علماي به نام در اعصار مختلف بوده اند هیچگاه دنبال شهرت معروفیت و حكومت نبوده اند ، اگر بروجردي افكار خمیني را در سر داشت بايد دست تئوريسینھاي "دين دولتي" را مي فشرد تا به پارلمان و وزارت برود و راه ترقي را بپیمايد نه اينكه پرچم مخالفت را بلند كند كه با دشنه و خنجر سران "زر و زور و تزوير " مواجه شود ....
2. بروجردي مانند خاتمي توطئه ی جمهوری اسلامي است و ... خاتمي با لبخندھاي فريبنده و وعده ھاي پوشالي موج عظیمي از دموكراسی خواھي و اصلاح طلبي را به راه انداخت ولي يك دلیل ساده براي دروغگوئي و خیانتش اين است كه در مراسم ختم لاجوردي و خلخالي شركت كرده است، يعنی تايید آدم كشي در ذات اوست، دلیل محكمتر اينكه بارھا اعلان نمود كه من متعھد به قوانین جمھوري اسلامي و حافظ تئوريھاي بنیانگزار انقلابم ، حالا آيا انصاف است كه او با كاظمیني بروجردي كه از ريشه مخالف اين حكومت است و ھیچگاه دعاگوي اصل و فرع آن نبوده به مقايسه درآيد ؟ بروجردي و پدر مقتولش، " ولايت فقیه " را شرك مي دانستند و از حكومت آن به عنوان نوعي داد و ستد بین دول شرق و غرب ياد مي كردند در حالي خاتمي آنرا ولايت و موھبت خدا به بشر و مظھر عدالت آسماني مي داند!
3. بروجردي مسیر اپوزيسیون را منحرف كرده و باعث اتلاف وقت شده و .... چه سھمي از بلندگوھاي اپوزيسون به بروجردي اختصاص داده شده است كه او را باعث انحراف مسیر اپوزيسیون بدانیم ؟ آيا در مقايسه با هزینه ای كه او پرداخت نموده عادلانه بوده است؟ آيا تیرھاي رھا شده از كمان نخبگان اپوزيسیون، با حمايت كردن از اين روحاني كتك خورده، به خطا مي رود ! ؟ ...
4. . بروجردي به فكر خدا بود نه مردم .... بله او از خدا تبلیغ میكرد اما نه خدائي كه حوزه ھاي علمیه ي " ولايت فقیه " معرفي مي كنند بلكه پروردگاري را مي خواند كه حامي مخلوق خويش است نه قاتل جان او، خداوندي كه فرمان به عدالت و سفار ش به مساوات نموده . " ولايت فقیه " اعتقاد به خدا را به زور تحمیل مي كند تا بھانه ي دوام خود باشد و بلدوزر تحمیل افكار خود را به اسم تبلیغ معنويات پیش می برد، ايشان ھرجا كه عقايدشان قابل قبول مخاطب نباشد دست به اسلحه برده و يا ترور شخصیت مي كنند و پر واضح است كه چرا از ھر گونه مناظره ي رسمي با كاظمیني بروجردي پرھیز نمودند ، اگر بروجردي قصد كلاھبرداري از جھانیان را داشت بايد بھانه ي بھتري را به كار مي برد زيرا ھیچ انديشمند و سیاستمدار فرصت طلبي در اين دوران كه عملكرد دينمداران جنايتكار، خالق آفرينش را در جايگاه متهم رديف اول ھستي قرار داده، حاضر نیست خود را با ترويج تعالیم ديني، خوار و ذلیل و متھم و بی آبرو و بي ياور كند! ....
5. چرا يك دفعه سر و صداي بروجردي بلند شد؟ چرا قبلاً كه اوضاعش رو به راه بود حرفي نزد ؟ قبلا كجا بود و ...؟ بروجردي بخاطر اندیشه ھاي متضاد با " دين حكومتي " در سال ١٣٧۴ در زندان توحید و در سال ١٣٧٩ در زندان اوين بود و بارھا تعھد اجباري به تعطیلي فعالیتھاي خود داده است، ايشان ھمواره در بايكوت خبري كامل بوده، كساني كه او را مي شناسند مي دانند كه ھیچ وقت راحت نبوده و بي مزد و مواجب عمري را در تلاش و خدمت به خلق گرفتار گذراند آن ھم در حصر و تنگنا و تھديد كه به پیري زودرس و انواع بیماريھا دچار شد، اي كاش در سالھاي گذشته از كشور فرار مي كرد تا به جاي اين كم لطفی ھا امروز ھمه بگويند: " چقدر بروجردي در فشار و شكنجه بود كه مجبور به ترك كشور شد " واويلا چقدر روضه ی درد آوريست وقتي كه خدمتگزاري را به زنجیر كشند و ھر بلائي را به سرش بیاورند و عده ای كه می توانند كمكش كنند، خواسته يا ناخواسته با زخم زبانھا و متلك اندازيھايشان ھوراكش دژخیم باشند ....
6. حركت او شخصي بود، فقط نگران منبر و مسجدش بود و ... آيا كسي به خاطر مسائل شخصي رو در روي حكومتي كه حكم قتل عام او و خانواده و يارانش را صادر كرده مي ايستد؟ آيا سازش و مصالحه با حكومت راه بھتري براي حفظ منبر و مسجد و منافع شخصي نبوده است ؟! آيا جلسات او بازدھي شخصي برايش داشته كه چنین كند؟ آري، مشكل او با رژيم اعتقادي بود، يعني عقیده داشت كه بنیان اين حكومت، نامشروع است، آيا اين امري شخصي است !؟ ...
7. چه ثمره اي در مقاومتش وجود داشته كه جهانیان او را مدد كنند و ... ؟ ھمه مي دانند حكومت ايران خود را حافظ منافع خدا و پیامبران و قرآن در زمین مي داند و با ھمین حربه حتي جوانان مملكت را به اسم شھادت روي مین مي فرستد و به عملیات انتحاري تشويق مي كند، ولي وقتي كه با فرزند شناسنامه دار پیامبر چنین كرد اثبات ھويت خود نمود كه يزيد زمان كیست؟ و حجّت بر ھمه مخصوصاً مذھبیون ايران تمام شد كه ھركه حمايت از جمھوري " ولايت فقیه " كند با يزيد زمان بیعت كرده است، آيا اين نتیجه ي ضعیفي است ؟ آيا نبايد اين بیلان پرھزينه را طنین جھاني داد ؟ خمیني و بازماندگانش از متد "دين" براي ارضاء ساديسم قدرت طلبي خود وارد شدند، اينھا گرچه با سركوب مطالبات صنفي و معترضین سیاسي و انواع قتل و غارت، ھويت انسان ستیز خود را عیان كرده اند ولي حفاظي دور خود كشیده اند به نام خدا و دين، اما با تھاجم وحشیانه به سلاله ي پیامبر نشان دادند دين و مذھب و رسول ھم براي ايشان فقط بھانه است ، آيا اين افشاگري از مافیاي دين مداران كذاب، اوراق بھاداري براي اثبات محتواي كثیف رژيم نیست؟ ....
8. بروجردي شخصیتي روحاني و مذھبي دارد پس .... بروجردي به دفعات گفت كه دين امري خصوصي است و نمي توان كسي را به جرم اعتقاداتش به محرومیت كشاند، با وجود آنكه با دست خالي سھم عمده اي در مبارزه با "ولايت فقیه " داشته ولي تقريباً ھمه ي سازمانھا و افراد شناخته شده ي جھاني بخاطر روحاني بودن او سكوت كردند تا مبادا با حمايت از يك روحاني، متھم شوند كه حقوق بگیر و يا جاسوس جمھوري اسلامي اند!
9. بروجردي به كرات گفته كه من فرزند رسول الله ھستم اگر اعتقاد دارد بني آدم با ھم برابرند، پس اين تبعیضھا چیست؟ بروجردي اين شعار را فقط در روياروئي با ستمكاران مدعي دين، پرچم خويش قرار داد كه بي علت نیست، اگر در مناظره و مقابله ي با آنھا گفت من فرزند پیغمبرم معني اين حرف آن است كه حكومت فعلي فقط مدعي دين پیامبر است چرا كه فرزند او را سركوب مي كند، اگر صدبار در جنگ با "ولايت فقیه " گفته كه من فرزند بیست و ھشتم امام حسینم، يعني صدبار گفته كه در اين حكومت چه در تشكیل و چه در دوام آن، از خون امام حسین استفاده ي ابزاري براي استعمار و استثمار مسلمانان شده، براستي خمیني بر چه اساسي مدعي بود كه قیامش حسیني بوده در حالي كه اين ادعا، پاردوكس مبھمي دارد چرا كه امام حسین قیام نكرد، بلكه در برابر بیعت تحمیلي يزيد ايستاد و حتي از پیروان خود نیز سوء استفاده نكرد و راه را براي فرار ايشان از جنگ باز نمود، ولي مجريان پروژه ي خمینیسم با ھر دروغ و ترفند و حتي با زور سرنیزه، مي خواھند به بھانه ي تزريق فرھنگ حسیني در خون ملتھا، صف سپاھیان خود را در جنگ با دشمنان "ولايت فقیه" انبوه تر كنند و برايشان فرقي نميكند مردم ايران باشند يا لبنان و فلسطین و غیره. افسوس كه ھیچ تريبوني پیدا نشد تا بروجردي بتواند آراء و نظرات مستند خود را بیان كند اگر نه امروز خیلي از كلاھبرداران بزرگ كه ظاھري مقدّس و متبرك و موجّه براي خود ساخته اند، در منظر جھاني عريان و بي آبرو بودند.
10. چرا فلان چیز را نگفت و فلان كار را نكرد و از فلان مورد حمايت نكرد و ...؟ او در پايتخت ظلم و سركوب ميزيسته و بنابر اعتراف تعداد زيادي از ناظران بيطرف، خیلي بیشتر از توانش خطوط قرمز را پشت سر گذاشت و صداي آزادي خواھي را با مقاومت در خیابان آزادي تھران طنین داد، اگر واقعاً چیزي نگفته و كاري نكرده پس اين ھمه بازداشت و فشار طي ١۵ سال اخیر و در نھايت، قلع و قمع جمعي و اكنون احكام اعدام، آن ھم در شرايطي كه دولت ايران نمي خواھد وجھه ي خود را در جھان خراب كند، براي چه بوده؟ ! اگر واقعاً بروجردي ھم مثل آخوندھاي ديگر بود و يا مشكل شخصي با حكومت داشت و يا حرف دل مردم در بيزاري از استبداد ديني را نمي زد آيا با او و پدرش كه از مراجع مورد احترام زمان شاه فقید بود و با مادر و خانواده و يارانش چنین مي كردند؟ مبارزه ، اصول خاصي دارد كه يكي از اصول آن بنابر اقرار مشترك ھمه ي احزاب اين است كه تا جائي كه امكان دارد نبايد بگونه اي عمل كرد كه بھانه براي نابودي خويش به حاكم ظالم داد، بلكه بايد به مرور پیش رفت، كسي كه انتظار دارد بروجردي شعار خاصي بدھد و يا موضعگیري خاصي بكند آيا حاضر ھست او را ھمراھي كند يا اينكه رفتن به زير تیغ جلاد را فقط براي ديگران مي پسندد؟
به ياد مي آوريم كه چندين روز قبل از تھاجم به ايشان، نماينده ي آقاي خامنه اي به منزل ايشان آمد و بطور شفاھي اتمام حجّت كرد كه اگر تسلیم نشوي، نیروھاي انتظامي و بسیجي اينجا را به خاك و خون خواھند كشید كه فايل صوتي اين مناظره ھمه جا پخش شد، بلافاصله آقاي بروجردي اعلامیه اي صادر كرد و از سازمان ملل متحد و اتحاديه اروپا و ديگر سازمانھاي بین المللي درخواست كمك كرد و حتي از آنھا تقاضا نمود تا شرايطي فراھم آوريد كه بین من و رھبران دين سیاسي مناظره اي بین المللي برپا شود تا آنھا مدارك خود را عرضه كنند و من نیز اسناد خود را در نامشروع بودن "ولايت فقیه " عرضه كنم و جھان به قضاوت بنشیند كه حق با كیست، ولي ھیچ نھادي حمايت نكرد و حتي تھديد حمله را باور ننمود و بدين ترتیب فرصتھا از دست رفت و آن شب دھشتناك حادث شد، اكنون نیز ايشان به ھمراه عده ي ديگري از متھمین اين پرونده در آستانه ي مرگ قرار دارند كه متأسفانه قابل باور خیلي ھا نیست زيرا اين حكم بطور رسمي از دادگاه ويژه ي روحانیت به خبرگزاريھا اعلان نشده است، بله اين بیدادگاه كه بارھا از سوي مجامع معتبر حقوق بشر غیر قانوني اعلان شده است ھیچگاه مدركي را از خود بجاي نمي گذارد و حتي اكثر احضاريه ھاي آن بصورت تلفني ابلاغ ميشود. دادگاه اجازه ي وكالت خانم شیرين عبادي و يا آقاي دكتر سیفي زاده كه مورد درخواست خود آقاي بروجردي بوده را رد كرد و محاكمه را بطور غیر علني برگزار كرد، چرا؟ يقیناً اگر قصد ترحم به آقاي بروجردي را داشت محرومیتھاي فوق را وضع نمي نمود تا اخبار محبت و ترحم حكومت بر آقاي بروجردي منتشر شود و نظام، بي جھت متھم نشود و زير سئوال نرود، آيا اين محرومیتھاي غیر انساني، اثبات نمي كند كه قرار است جنايتي بطور مخفیانه رخ دھد؟ آيا خطر مرگ صددرصد ايشان ، در چنگال حاكم ستمكار، ھنوز ھم براي بعضي از دوستان قابل قبول نیست؟ به ھر روي، فرصتھاي مختلفي در قبال ايشان از دست رفت و كوتاھي در اين لحظات ، قضاوت تلخ تاريخ را به دنبال خواھد داشت.
تهران – 31 خرداد ١٣٨۶
انجمن تحقیق پیرامون عقائد و نظرات انديشمند استبدادستیز ايران
آيت الله سید حسین كاظمیني بروجردي

۲/۱۸/۱۳۸۶

اطلاعيه جهاني شماره 11

آخرین اخبار درباره سرنوشت روحانی مبارز و آزادیخواه ایران
آیت الله سید حسین کاظمینی بروجردی
یکی از مسئولین زندان اوین تهران گزارش داد : بدلیل اقدامات گسترده ای که اخیراً مسئولین رژیم تهران در ایجاد حصر و فشار بر آیت الله کاظمینی بروجردی اعمال داشته اند ، تصمیم گرفتم تا ضمن محکوم کردن این گونه اقدامات ضد بشری ، آخرین وضعیت آیت الله کاظمینی بروجردی را فاش نمایم . این مقام مسئول می افزاید : آیت الله کاظمینی بروجردی هم اکنون شرایط بسیار ناگواری را در زندان سپری می نماید بطوری که اینجانب در تمامی دوران مسئولیّتم ، کمتر زندانی را دیده ام که تا این حد مورد خشم و تهدید عوامل رژیم قرار گرفته باشد . ایشان ادامه می دهد که بدستور مستقیم آقای خامنه ای ، دامنه فشار بر آیت الله کاظمینی بروجردی تا بدانجا رسیده که نامبرده همه روزه به اشکال مختلف مورد اهانت قرار گرفته و با وجود سابقه روحانی بودن ایشان ، وی مجبور به انجام کارهای پَست از جمله نظافت سرویس های بهداشتی زندان و غیره می باشند

تا لحظه گزارش این خبر آیت الله کاظمینی بروجردی از حق داشتن وکیل ، پزشک و ملاقات با خانواده محروم می باشند
تهدید ، تعقیب و پیگرد یاران ایشان همچنان ادامه داشته و بدلیل عدم برخورداری از امنیّت کافی ، بچه هایشان قادر به تحصیل در مدارس نمی باشند
تا این لحظه از سرنوشت چهار تن از یاران زندانی آیت الله کاظمینی بروجردی به نام های علی ده هیجده ، علیرضا منتظر صاحب ، مجید اَلَستی و حبیب قوّتی اطلاع دقیقی در دست نیست
خانواده آیت الله کاظمینی بروجردی در بایکوت شدید امنیّتی قرار داشته و احتمال فراوان می رود که برای چندمین بار ، توسط نیروهای امنیّتی اطلاعاتی ، به بند 209 زندان اوین منتقل شده باشند
جمعه 13 ارديبهشت ماه 1386 خورشيدي