۴/۰۳/۱۳۸۶

نامه آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردی

عالی جنابان؛پاپ اعظم، دبیر كل محترم سازمان ملل متحد،ریاست محترم پارلمان اروپا، سازمانها و نهادهای محترم، ديده‌بان حقوق بشر، عفو بين‌الملل، روشنفكران و آزاديخواهان و مبارزان راه دموکراسی

با تقديم سلام و بهترين آرزوها براي شما به عرضتان مي‌رسانم كه :
اينجانب جواني و عمر خود را در راه تبليغ « دين اصيل » و نفي « اسلام سياسي » گذراندم كه با استقبال عمومي مواجه شده است ولي پاداش وزارت اطلاعات و مراجع قضائي ايران به بنده، انواع جنايات و آزارهائي بوده كه بخاطر بايكوت خبري، فقط بخشهاي كوچكي از آن در يكسال اخير انعكاس يافته است. بدون هيچ چشمداشت مالي و سياسي خدمتگزار هموطنان تحت ستم بود‌م و عشق به آنها مانع خروجم از كشور شد، در دوران فعاليت خود تفاوتي بين اديان و مذاهب مختلف قائل نبودم و به حضور پيروان ديگر اديان در جلساتم مباهات مي‌كردم و دور از هر تعصبي آنها را به نسخه‌هاي اخلاقي و اجتماعي پيشوايان خودشان سفارش مي‌كردم. همانطور كه مي‌دانيد فلسفه‌ي اديان الهي ترويج مساوات و عدالت و معنويت بوده آن هم به روش تبليغ نه تحميل و زور، « دين سنتي » مخالف ترور و خشونت و اعدام و حد زدن و سنگسار و زندان و سركوب و استراق سمع و تفتيش عقائد و محدود كردن اقليتهاي مذهبي و تبعيض بين زن و مرد و سانسور اخبار است. آموزه‌هاي الهي، تعالي‌بخش جامعه است نه ابزار و بهانه‌اي براي حكومت، آنکه مذهب را وسیله‌ی استبداد خویش قرار می‌دهد، به نسل آدم و حوا خيانت می‌کند و قداست پيامبران را به زير چكمه می‌برد و وجدان بشري را نابود می‌نماید.بار ديگر با همه‌ي گرفتارانِ زندگي در فضاي مسموم ارتجاعي كه از حقوق انساني يا مطالبات خود محرومند، همدردي مي‌كنم، همچنين به آن دسته از هموطناني كه هنوز اميدوار به ظهور روزهاي بهتري در اين دوران هستند هشدار مي‌دهم كه سرنوشت اين مرجع و روحاني و از تبار پيامبر در حكومتِ مدعي تشيع چنين بوده، پس واي به حال ديگران.از روشنفكران و انديشمندان و نخبگان و مغزهاي متفكر كه مجبور به ترك ايران شدند و با فقدانشان كشور به فقر علمي و فرهنگي مبتلا شد مي‌خواهم در حالي كه ضايعه‌ي اسفناك حرمت‌شكني ايران و ايرانيان در سطح جهاني را نظاره مي‌كنند و براي احياء آبروي به ناحق پايمال شده تلاش مي‌نمايند، به دنيا اعلام كنند كه: بلاياي اين 28 سال را به حساب تز ناهنجار « سياست ما عين ديانت ماست » بگذارند نه دين و مذهب و توده‌هاي ملت.از همه‌ي سازمانها و شخصيتهائي كه جهت برقراري حقوق اوليه‌ي بشري در ايران زحمت مي‌كشند و همچنين از كساني كه براي آزادي من و يارانم تلاش مي‌كنند تشكر مي‌نمايم و يادآور مي‌شوم كه چند هفته قبل از هجوم گسترده‌‌ي عوامل حكومتي و گروه‌هاي فشار در نيمه‌ي مهرماه در سال گذشته، وقوع قريب‌الوقوع آنرا به استناد تهديدهاي سران وزارت اطلاعات، به خبرگزاريها و سازمانهاي قضائي بين‌المللي هشدار داده بودم و از نهادها و چهره‌هاي معتبر جهاني، استمداد طلبيده بودم، ولي متاسفانه جوابي نيامد و خبرگزاريهاي داخلي نيز احتمال وقوع آن حمله‌ را شايعه‌ ناميدند، و حالا، تاريخ به شكل ديگري در حال تكرار است، فلذا از اين آخرين فرصت ممكن استفاده كرده و بدينوسيله بار ديگر از پاپ اعظم و دبیر كل سازمان ملل متحد و ریاست پارلمان اروپا و نهادهاي مدافع حقوق بشر و تشكلات دموكراسي‌خواه تمناي كمك فوري دارم، خواسته‌ي من آن است كه تدابيري براي آزادي عقيده و قلم و بيان و انتخاب مذهب در ايران اتخاذ شود، و ناظريني بي‌طرف از نهادهاي بين‌المللي بر اجراي قوانين حقوق بشر در ايران نظارت كنند و همچنين ادامه‌ي دادگاه من، علني و با حضور نمايندگان خبرگزاريهاي بين‌المللي برگزار شود تا بتوانم حرفهاي ناگفته‌ي خويش را در مصونيت كامل به سمع جهانيان برسانم.به همه‌ي مجامع رسانه‌اي و كساني كه پرچم حمايت از مقاومت در برابر ظلم و استبداد و ديكتاتوري را در اهتزار دارند ولي به هر دليل ساكتند هشدار مي‌دهم كه در دادگاه وجدان، مسئول خواهید بود، چراكه خصومت نظام با اين سرباز جانباز وطن، شخصي و خصوصي نمي‌باشد بلكه اعتقادي است، زيرا همگام با سلسله‌ي اجدادم « حكومت ديني » را غير قانوني و نامشروع مي‌دانم و به « ولايت فقيه » اعتقادي ندارم، و در سال 1374 و 1379 نيز به همين علت زنداني شدم در حالي كه دلايل كافي براي اثبات آراء و عقايد خود داشته‌ام و بارها تقاضاي مناظره‌ي رسمي يا برگزاري دادگاه علني با حضور وكيل را طرح نموده‌ام.
شكنجه‌گاه اوين، زير تيغ جلاد

سيدحسين كاظميني بروجردي

۳/۳۱/۱۳۸۶

تحليلي از محاكمات پيشواي زنداني ايران آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي
از دكتر ناصر پروانه ، حقوقدان زنداني در بند سياسي
آنچه كه از ظواهر اين جايگاه بظاهر قانوني و حقوقي پيداست ، ناهماهنگي با قوه ي قضائيه و ناهمخواني با متد حقوقي جهان است .
بي تابلو بودن مكان ، حاكي از سرّي بودن آن است . انتخاب خاصّ و حساب شده از مهره هاي وابسته به اطّلاعات در وكلاي متّهمين ، ويژگي ديگر اين بخش از وزارت اطّلاعات است .
همانگونه كه بند اطّلاعات در زندان اوين ، قسمت جدا شده و مخصوص است ، بند ويژه نيز ، كاملاً سواي از تشكيلات عمومي اوين مي باشد .
با نگهبانان بسيجي و مسئولين متعهد به قواعد درون سازماني اطّلاعات ، پيشواي زنداني ، در بخش قرنطينه اي ويژه نگهداري ميشود كه به گفته مسئولين بيمارستاني كه از نزديك در ارتباط با وضع مزاجي ايشان هستند همراه با اَعمال شاقّه ميباشد و روزانه ، كارهاي شّاق و دشواري را بر او تحميل ميسازند ، تغيير در پوست دستان اين رهبر آزاديخواه زنداني ، گوياي اين حقيقت ميباشد .
دكتر (خ) كه نميخواهد نامش فاش شود ميگويد ، ما بايد طبق تجويز پزشكان اطّلاعات براي او دارو فراهم كنيم كه بعضي از اين تزريقات ، منجر به سرطان استخوان و انسداد عروق و فراهم آوردن سكته ميشود .
خانم دكتر (ر) كه اصرار بر كتمان نامش دارد و ميگويد : گاهي كه با اين روحاني ملّي و مذهبي ، خلوتش طولاني ميشد مورد تهديد حفاظت اطّلاعات زندان قرار ميگرفت .
روحيّات ايشان را خطرناك ميخواند و ميگويد به ما دستور ميدهند تا نسخه هاي تحميلي براي او بنويسيم و در بعضي موارد ، شاهد دگرگونيهاي هشدار دهنده در سيستم مغزي او ميباشيم كه اگر در اين مهّم تعلّل شود احتمال بروز توده هاي مهلك ميرود .
نوع خروج او از زندان ، توجّه عموم را جلب ميكند ! با يگان حفاظت ويژه و با دست و پاي بسته كه در جهت جنگ رواني و ترور شخصيّت اوست .
هرگز گزارش درستي از محاكمه ويژه نمي آيد و اسناد و اوراقي درز نميكند و نشستها كاملا ًدر پشت درهاي بسته صورت مي گيرد و نتايج به عمل آمده ، صد در صد ، از پيش تعيين شده است و در مسير خفقان عمومي جامعه خواهد بود .
اعلان حمايت علماء و مراجع مبلّغين دين سنّتي از مواضع اصولي ، انساني و اعتباري پيشواي مذهبي زنداني ايران
بدينوسيله به استحضار دادگاه تاريخ و محكمه وجدان بشريّت ميرساند كه رهبر مستقلّ مذهبي زنداني ، آقا سيّد حسين كاظميني بروجردي ، سالهاي متمادي است كه ، بي شائبه تبليغ آفريدگار بزرگ را ميكند و مبلّغ دين غير سياسي بوده و تحت هيچ شرايطي حاضر به فروش آئين آباء و اجدادي خود به سوداگران دين فروش نميباشد .
او در مسير معرّفي دين داري واقعي چنان عمل نمود كه ده ها هزار نفر از مردمِ بريده از خدا ، در جلسات ارتباط با معبود ، اجتماع مي كردند و منظره اي زيبا و دلربا تشكيل مي دادند .
وقتي كه استاديوم هاي ورزشي را تبديل به معبد ميكرد و به جاي هياهوي ورزش خواهان ، ناله هاي دلنواز توبه كنندگان به در گاه الهي را ملاحظه ميكرديم ؛ به حقّانيّت رسالت اين عاشق ربوبي ، آگاه مي شويم .
در آخرين مجلس موعظه و مرثيه فاطمي او ، بزرگترين استاديوم سر پوشيده كشور و ميادين اطرافش ، پيروزي مذهب غير سياسي را بر معادلات دنيوي و پليسي حاكم ، نشان داد و تعريف كاملي را از جايگاه وحي حكايت كرد .
سنّت ديرينه حافظان شريعت احمدي ، روگرداني از دنيا طلبي و رياست خواهي بود و بر اين اساس ، از زمان غيبت امام عصر ، هرگز شريعتمداران پاك طينت به گرد سياست نچرخيدند و نان به نرخ روز نخوردند و الان نيز فقهاي بيعت كرده با امام غائب ، دست به سوي دولت نميبرند و تِز ناهنجار و ناهموار و نا مشروع ديانت ما عين سياست ماست را امضاء نميكنند .
آقا سيّد حسين كاظميني بروجردي با كمال شجاعت اَذان رهائي سر داد و اقامه نصرت خداي متّهم شده در ايران را گفت و در اين مسير ، خانواده و پيروانش زنداني شدند و شكنجه گرديدند و هم اكنون ، نواميس او دربه در كوچه و خيابانند و خودش در احتضار به سر مي برد و چشم به راه مناديان حقوق بشر دارد تا صدايش را در شوراي امنيّت سازمان ملل ، اقتدار بخشند و مصونيّتي در خور فضائل توحيدي برايش بگيرند .
اين بازمانده مذهب سازش ناپذير ، در زندان اوين ، حمايت جهاني را ميخواهد و سازمان ملل متّحد را به ياري ميجويد .
به امّيد آزادي سريع او و آوازه ي كلامش ، تا كه هر ايراني بتواند آزادانه به پرستش خداوند بپردازد
.

نامه ي مهم و تازه منتشر شده ي دكتر كامران قاسمي

دكتر كامران قاسمي ، اديب و فيلسوف زنداني كه به تازگي از اوين آمده ، مشاهدات خود را در روز حمله نيروهاي مسلّح به منزل پيشواي دين سنّتي و هوادارانش ، ارسال داشته و تحليل حقوقي و سياسي خويش را ارائه نموده ، ايشان كه عازم خروج از كشور است مي گويد ؛ اكنون كه انواع فشارها تحت عنوان قوانين ديني به زنان ايران در جهت پوششهاي ايذائي ، وارد مي آيد و آزادي فردي و اعتقادي ، زير پاي سياست گذاران افراطي حاكم قرار گرفته ، قدر و منزلت رهبر مذهبي زنداني ايران ، مشخّص ميگردد .
او كه مخالف مذهب دولتي است و بر سر مبارزه با دين سياسي ، تمام موجودي خويش را سرمايه كرده ، حاضر به قبول حاكميّت آئين تحميلي 22 بهمن 57 نگرديد . اين روحاني آزاديخواه كه مخالف اختلاط دين و سياست است ، فرزند يكي از علماي بزرگ پايتخت ميباشد كه آن مرجع مظلوم نيز ، پنج سال قبل به طور مرموزي ، كشته شد و سپس مقبره اش نيز با خاك يكسان گرديد . آيت الله آقا سيد حسين كاظميني بروجردي ، معتقد به آزادي فكري و عقيدتي است . او ميگويد : ملّت ايران ، حق دارند كه از ديانت قبل از انقلاب ، پيروي كنند .
او فرياد ميزند كه قبل از اين انقلاب ، اسلام ، عزيز بود و مسلمين ، در پيروي از آئين پدري خويش ، راسخ و پايدار بودند .اكنون ثمره دخالت سياست در ديانت ، سوء ظّن جامعه به خداست و سردي بازار مذهب و فرو پاشي عقائد الهي در سطوح كلّي جامعه .
من در شب حمله به منزل اين سرباز از خود گذشته ي وطن ، براي ارزيابي سياسي منطقه به جوّ اجتماعي ، به محل سكونت او رفتم . از فواصل بسيار ، ستونهاي نظامي و انتظامي را ميديدم كه در حال آماده باش و يورش بودند . آرايش نيروي انتظامي ، بسي هولناك بود و ميدان انقلاب و خيابان آزادي ، كاملاً شكل جنگي به خود گرفته بود . دقيقاً و يقيناً ، اين تهاجمات ازحمله به كوي دانشگاه ، فراتر و وسيعتر بود .
دو سمت ورودي خيابان منتهي به منزل رهبر مذهبي زنداني ايران در حصار نيروهاي ويژه ماسك دار بود كه آماده قتل عام بودند . در پشت ستونهاي نظامي ، مردم جمع شده بودند و اجازه نزديك شدن نداشتند و در كنار اين روحاني كفن پوش ، هزاران نفر با شمشير ازدحام كرده بودند و فرياد مرگ بر اختناق ، سر ميدادند . در اين جمعيّت ، زن و مرد و پير و جوان مشاهده ميشد . پيشواي مذهب سنّتي با خانواده اش به ميدان آمده بود . او مرتب فرياد مي زدكه خدا را در جايگاه اتهام ، قرار داده اند . ما ميخواهيم آفريدگارمان را ياري كنيم . او چند روز قبل در نامه اي به سازمان ملل ، خواستار صدور قطعنامه اي در دفاع از حقوق بشر ديني ايران شده بود و در نامه اي به پاپ اعظم ، خود را مدافع پروردگار جهان ، خوانده بود و خواهان حمايت تمامي مذاهب رسمي دنيا ازجنبش خويش بود . او در نامه ديگري به پارلمان اروپا ، خواستار مداخله مسئولين حقوق بشر در زمينه آزاديهاي اعتقادي شد .
حرف حساب اين انديشمند الهي چيست ؟ چرا از بين اين همه علماء ديني كه راحت به زندگي خوب و خوش ادامه ميدهند و بعضاً در بهشت دنيائي خويش ، غوطه ورند . اين پيشواي پنجاه ساله به درياي خطر افتاده و خانواده و نزديكانش را به مسلخ ديكتاتور برده و آرام و قرار را بر خويش ، حرام نموده و شكنجه گاه را بر رفاه و راحتي ، ترجيح داده است ؟
او مردم دوست و وطن گرا است ، از ستم شاكي است و بر ستمكار مي خروشد . شنيدم كه مادرش در وقت حملات نيروهاي مسلّح مورد اصابت گازهاي كشنده قرار گرفته و بعد از چندي فوت نموده و اجازه برگزاري مراسم ختم و يادبود هم ندادند .
در آن شب ،چيزي از منزلش باقي نماند و تمام اثاث خانه گلوله باران گرديد و تمام اسناد و مدارك شخصي شان ربوده گرديد . به گزارش نگهبان اوين ، در سحر نيمة مهر 85 دهها اتوبوس ، مردم مضروب و مصدوم را كه با باتوم و زنجير و كابل و اسلحه گرم ، گرفتار شده بودند و در خون مي غلطيدند را به سلولهاي انفرادي بند 209 اطّلاعات بردند كه در اين بين ، بچّه هاي چند ساله و اطفال چند ماهه ديده مي شد كه از جمله ، نوه آيت الله كاظميني بروجردي كه در 8 ماهگي به سر مي برد و از ناحية ريه ، آسيب ديده بود ، تاريخ را گزارشي مخوف دادند و تقويم را رنگ حقيقي زدند تا آيندگان ، بر سفره اعتراضات صاحبان وجدان بنشينند و انسانيّت را در اعماق وجود ، پاس نهند .
من در بند عمومي بودم و از ديدن اين روحاني عاشق مردم ، محروم بودم ولي ازنگهبانان و پرستاران زندان اوين ، حال و روز او را جويا مي شدم و از وخامت احوالش در موارد تنفسي و رواني و ارتوپدي ، آگاه مي گشتم .
حال كه ملّت ايران از هر سو مورد اذيّت و آزار قرار گرفته اند لازم است كه شوراي امنيّت سازمان ملل ، فكر اساسي براي آزادي ديني ايران كند و براي نجات اين روحاني زنداني ، حركت مؤثر و حساب شده اي را اعمال كند . سازمان عفو بين الملل ، چگونه در برابر تحميل عقائد دين سياسي ساكت مي نشيند و اعتراض نمي كند ؟ ديده بان حقوق بشر ، در برابر مهم ترين مسئلة انساني قرار دارد كه عبارت از حق انتخاب در پرستش خداوند . هر كس بايد بتواند به هر شكلي كه مي خواهد خداي خويش را بپرستد . هيچ حكومتي نبايد آئين خاصّي را بر مردمش ، تحميل نمايد .
اعتلاي نام سيّد حسين كاظميني بروجردي ، احترام به خداي موسي ، عيسي و محمّد (ص) و زرتشت است ، او به نيابت از همة اديان آسماني ، از پيروان مذاهب الهي دفاع كرده و اكنون در بدترين شرايط جسمي و روحي قرار دارد ، خانواده اش بي خانمانند و عزيزانش در بند تهديد و تعقيب و فشار مي باشند . به داد مردم ايران برسيد كه اگر از ايشان به عنوان روحاني آزاديخواه و مخالف دخالت سياست در دين ، حمايت نشود و به ايشان مصونيّت جاني و ديني داده نشود ، هيچ احدي ديگر جرأت دفاع از اين مردمان را ندارند
.
به تمامي آزاديخواهان ، مجامع بين المللي و سازمانهاي مدافع حقوق بشر
این نامه به قلم آیت الله كاظميني بروجردی در شرایطی که سخت بیمار بوده‌اند تحریر شده و با مساعدت مسئولین بیمارستانی که ایشان بخاطر حمله قلبی چند روز به آنجا منتقل شده بودند و به درخواست خود آيت الله بروجردی انتشار یافته است. بر طبق گزارش مربوطه ، آيت الله بروجردی که از بیماریهای قلبی و قند و فشار خون و پارکینسون شدیدا رنج می‌برد ، در آستانه برگزاری دادگاه خود و تعداد زیادی از یارانش كه از بیستم خرداد ماه 1386 شروع مي‌شود درخواست کمک از مجامع حقوقی و سازمانهای خبری بین‌اللملی دارد و اعلان کرده است که:
من به عنوان روحانی بازمانده از اسلام اصیل که هزار و چهارصد سال قدمت دارد همچون اجداد خویش مخالف "دين حکومتي " می‌باشم و حاضر به هرگونه مناظره رسمی با رهبران آن بوده و هستم.

متن نامه ي آيت الله بروجردي
سلام عليكم :

حقير طّي سي سال گذشته به گواهي انبوهي از سينه هاي سوخته ي متمسكين به ولايت الله و شهادت تك تك موهاي سپيدم ، جواني و طراوت عمرم را به تبليغ دين اجداد معصومم هديه كردم و هرگز خدمت به بندگان خدا را ترك ننمودم و رفض دنيا را فراموش نكردم و بي توقع و مزد در گرما وسرما حتي در زير بارش موشكها و بمبارانها ترك مسئوليت نكردم و اوراق تقويم ماسبق شاهدند كه اهل سياست نبودم و ميلي به تصدي امور دولتي نداشته ام و حافظ نصايح آباء مظلومم در طرد دين سياسي بوده ام . در سال گذشته به روياروئي هاي تند و خشن رسيدم كه ما حصل آن بسي تلخ و جگر خراش و اسفناك گرديد كه باعث از دست دادن مادرم و بي خانماني خانواده ام و ضرب و جرح و زندان صدها نفر گرديد .
بار الها نيك مي داني كه از وقوع چنين وقايع و حوادثي بيزار و بيمناك بوده ام و هيچ گاه نمي خواستم از خلق تو مايه بگذارم و آنها را پل نمايم كه شعارم درطول هفتاد روز ي كه در منزلم در حصر بودم اين بود كه اينجا قتلگاه است .
بدين وسيله
در نهمين ماه از اسارت در زندان اعداء الله و در رؤيت علايم موت از رسانه هاي خبري و سازمانهاي قضايي جهاني تمناي كمك دارم.

چشم براه شكست اهريمن
سيد حسين كاظميني بروجردي
درد دلي با دكترين اپوزيسیون و آزاديخواهان دور از وطن
تنوير افكار پیرامون چند ابهام در مبارزه ي آيت الله كاظمیني بروجردي

1. بروجردي، خمیني ديگري است ! خمیني شعارش "حكومت ديني " بود، ولي بروجردي و پدرانش كه از علماي به نام در اعصار مختلف بوده اند هیچگاه دنبال شهرت معروفیت و حكومت نبوده اند ، اگر بروجردي افكار خمیني را در سر داشت بايد دست تئوريسینھاي "دين دولتي" را مي فشرد تا به پارلمان و وزارت برود و راه ترقي را بپیمايد نه اينكه پرچم مخالفت را بلند كند كه با دشنه و خنجر سران "زر و زور و تزوير " مواجه شود ....
2. بروجردي مانند خاتمي توطئه ی جمهوری اسلامي است و ... خاتمي با لبخندھاي فريبنده و وعده ھاي پوشالي موج عظیمي از دموكراسی خواھي و اصلاح طلبي را به راه انداخت ولي يك دلیل ساده براي دروغگوئي و خیانتش اين است كه در مراسم ختم لاجوردي و خلخالي شركت كرده است، يعنی تايید آدم كشي در ذات اوست، دلیل محكمتر اينكه بارھا اعلان نمود كه من متعھد به قوانین جمھوري اسلامي و حافظ تئوريھاي بنیانگزار انقلابم ، حالا آيا انصاف است كه او با كاظمیني بروجردي كه از ريشه مخالف اين حكومت است و ھیچگاه دعاگوي اصل و فرع آن نبوده به مقايسه درآيد ؟ بروجردي و پدر مقتولش، " ولايت فقیه " را شرك مي دانستند و از حكومت آن به عنوان نوعي داد و ستد بین دول شرق و غرب ياد مي كردند در حالي خاتمي آنرا ولايت و موھبت خدا به بشر و مظھر عدالت آسماني مي داند!
3. بروجردي مسیر اپوزيسیون را منحرف كرده و باعث اتلاف وقت شده و .... چه سھمي از بلندگوھاي اپوزيسون به بروجردي اختصاص داده شده است كه او را باعث انحراف مسیر اپوزيسیون بدانیم ؟ آيا در مقايسه با هزینه ای كه او پرداخت نموده عادلانه بوده است؟ آيا تیرھاي رھا شده از كمان نخبگان اپوزيسیون، با حمايت كردن از اين روحاني كتك خورده، به خطا مي رود ! ؟ ...
4. . بروجردي به فكر خدا بود نه مردم .... بله او از خدا تبلیغ میكرد اما نه خدائي كه حوزه ھاي علمیه ي " ولايت فقیه " معرفي مي كنند بلكه پروردگاري را مي خواند كه حامي مخلوق خويش است نه قاتل جان او، خداوندي كه فرمان به عدالت و سفار ش به مساوات نموده . " ولايت فقیه " اعتقاد به خدا را به زور تحمیل مي كند تا بھانه ي دوام خود باشد و بلدوزر تحمیل افكار خود را به اسم تبلیغ معنويات پیش می برد، ايشان ھرجا كه عقايدشان قابل قبول مخاطب نباشد دست به اسلحه برده و يا ترور شخصیت مي كنند و پر واضح است كه چرا از ھر گونه مناظره ي رسمي با كاظمیني بروجردي پرھیز نمودند ، اگر بروجردي قصد كلاھبرداري از جھانیان را داشت بايد بھانه ي بھتري را به كار مي برد زيرا ھیچ انديشمند و سیاستمدار فرصت طلبي در اين دوران كه عملكرد دينمداران جنايتكار، خالق آفرينش را در جايگاه متهم رديف اول ھستي قرار داده، حاضر نیست خود را با ترويج تعالیم ديني، خوار و ذلیل و متھم و بی آبرو و بي ياور كند! ....
5. چرا يك دفعه سر و صداي بروجردي بلند شد؟ چرا قبلاً كه اوضاعش رو به راه بود حرفي نزد ؟ قبلا كجا بود و ...؟ بروجردي بخاطر اندیشه ھاي متضاد با " دين حكومتي " در سال ١٣٧۴ در زندان توحید و در سال ١٣٧٩ در زندان اوين بود و بارھا تعھد اجباري به تعطیلي فعالیتھاي خود داده است، ايشان ھمواره در بايكوت خبري كامل بوده، كساني كه او را مي شناسند مي دانند كه ھیچ وقت راحت نبوده و بي مزد و مواجب عمري را در تلاش و خدمت به خلق گرفتار گذراند آن ھم در حصر و تنگنا و تھديد كه به پیري زودرس و انواع بیماريھا دچار شد، اي كاش در سالھاي گذشته از كشور فرار مي كرد تا به جاي اين كم لطفی ھا امروز ھمه بگويند: " چقدر بروجردي در فشار و شكنجه بود كه مجبور به ترك كشور شد " واويلا چقدر روضه ی درد آوريست وقتي كه خدمتگزاري را به زنجیر كشند و ھر بلائي را به سرش بیاورند و عده ای كه می توانند كمكش كنند، خواسته يا ناخواسته با زخم زبانھا و متلك اندازيھايشان ھوراكش دژخیم باشند ....
6. حركت او شخصي بود، فقط نگران منبر و مسجدش بود و ... آيا كسي به خاطر مسائل شخصي رو در روي حكومتي كه حكم قتل عام او و خانواده و يارانش را صادر كرده مي ايستد؟ آيا سازش و مصالحه با حكومت راه بھتري براي حفظ منبر و مسجد و منافع شخصي نبوده است ؟! آيا جلسات او بازدھي شخصي برايش داشته كه چنین كند؟ آري، مشكل او با رژيم اعتقادي بود، يعني عقیده داشت كه بنیان اين حكومت، نامشروع است، آيا اين امري شخصي است !؟ ...
7. چه ثمره اي در مقاومتش وجود داشته كه جهانیان او را مدد كنند و ... ؟ ھمه مي دانند حكومت ايران خود را حافظ منافع خدا و پیامبران و قرآن در زمین مي داند و با ھمین حربه حتي جوانان مملكت را به اسم شھادت روي مین مي فرستد و به عملیات انتحاري تشويق مي كند، ولي وقتي كه با فرزند شناسنامه دار پیامبر چنین كرد اثبات ھويت خود نمود كه يزيد زمان كیست؟ و حجّت بر ھمه مخصوصاً مذھبیون ايران تمام شد كه ھركه حمايت از جمھوري " ولايت فقیه " كند با يزيد زمان بیعت كرده است، آيا اين نتیجه ي ضعیفي است ؟ آيا نبايد اين بیلان پرھزينه را طنین جھاني داد ؟ خمیني و بازماندگانش از متد "دين" براي ارضاء ساديسم قدرت طلبي خود وارد شدند، اينھا گرچه با سركوب مطالبات صنفي و معترضین سیاسي و انواع قتل و غارت، ھويت انسان ستیز خود را عیان كرده اند ولي حفاظي دور خود كشیده اند به نام خدا و دين، اما با تھاجم وحشیانه به سلاله ي پیامبر نشان دادند دين و مذھب و رسول ھم براي ايشان فقط بھانه است ، آيا اين افشاگري از مافیاي دين مداران كذاب، اوراق بھاداري براي اثبات محتواي كثیف رژيم نیست؟ ....
8. بروجردي شخصیتي روحاني و مذھبي دارد پس .... بروجردي به دفعات گفت كه دين امري خصوصي است و نمي توان كسي را به جرم اعتقاداتش به محرومیت كشاند، با وجود آنكه با دست خالي سھم عمده اي در مبارزه با "ولايت فقیه " داشته ولي تقريباً ھمه ي سازمانھا و افراد شناخته شده ي جھاني بخاطر روحاني بودن او سكوت كردند تا مبادا با حمايت از يك روحاني، متھم شوند كه حقوق بگیر و يا جاسوس جمھوري اسلامي اند!
9. بروجردي به كرات گفته كه من فرزند رسول الله ھستم اگر اعتقاد دارد بني آدم با ھم برابرند، پس اين تبعیضھا چیست؟ بروجردي اين شعار را فقط در روياروئي با ستمكاران مدعي دين، پرچم خويش قرار داد كه بي علت نیست، اگر در مناظره و مقابله ي با آنھا گفت من فرزند پیغمبرم معني اين حرف آن است كه حكومت فعلي فقط مدعي دين پیامبر است چرا كه فرزند او را سركوب مي كند، اگر صدبار در جنگ با "ولايت فقیه " گفته كه من فرزند بیست و ھشتم امام حسینم، يعني صدبار گفته كه در اين حكومت چه در تشكیل و چه در دوام آن، از خون امام حسین استفاده ي ابزاري براي استعمار و استثمار مسلمانان شده، براستي خمیني بر چه اساسي مدعي بود كه قیامش حسیني بوده در حالي كه اين ادعا، پاردوكس مبھمي دارد چرا كه امام حسین قیام نكرد، بلكه در برابر بیعت تحمیلي يزيد ايستاد و حتي از پیروان خود نیز سوء استفاده نكرد و راه را براي فرار ايشان از جنگ باز نمود، ولي مجريان پروژه ي خمینیسم با ھر دروغ و ترفند و حتي با زور سرنیزه، مي خواھند به بھانه ي تزريق فرھنگ حسیني در خون ملتھا، صف سپاھیان خود را در جنگ با دشمنان "ولايت فقیه" انبوه تر كنند و برايشان فرقي نميكند مردم ايران باشند يا لبنان و فلسطین و غیره. افسوس كه ھیچ تريبوني پیدا نشد تا بروجردي بتواند آراء و نظرات مستند خود را بیان كند اگر نه امروز خیلي از كلاھبرداران بزرگ كه ظاھري مقدّس و متبرك و موجّه براي خود ساخته اند، در منظر جھاني عريان و بي آبرو بودند.
10. چرا فلان چیز را نگفت و فلان كار را نكرد و از فلان مورد حمايت نكرد و ...؟ او در پايتخت ظلم و سركوب ميزيسته و بنابر اعتراف تعداد زيادي از ناظران بيطرف، خیلي بیشتر از توانش خطوط قرمز را پشت سر گذاشت و صداي آزادي خواھي را با مقاومت در خیابان آزادي تھران طنین داد، اگر واقعاً چیزي نگفته و كاري نكرده پس اين ھمه بازداشت و فشار طي ١۵ سال اخیر و در نھايت، قلع و قمع جمعي و اكنون احكام اعدام، آن ھم در شرايطي كه دولت ايران نمي خواھد وجھه ي خود را در جھان خراب كند، براي چه بوده؟ ! اگر واقعاً بروجردي ھم مثل آخوندھاي ديگر بود و يا مشكل شخصي با حكومت داشت و يا حرف دل مردم در بيزاري از استبداد ديني را نمي زد آيا با او و پدرش كه از مراجع مورد احترام زمان شاه فقید بود و با مادر و خانواده و يارانش چنین مي كردند؟ مبارزه ، اصول خاصي دارد كه يكي از اصول آن بنابر اقرار مشترك ھمه ي احزاب اين است كه تا جائي كه امكان دارد نبايد بگونه اي عمل كرد كه بھانه براي نابودي خويش به حاكم ظالم داد، بلكه بايد به مرور پیش رفت، كسي كه انتظار دارد بروجردي شعار خاصي بدھد و يا موضعگیري خاصي بكند آيا حاضر ھست او را ھمراھي كند يا اينكه رفتن به زير تیغ جلاد را فقط براي ديگران مي پسندد؟
به ياد مي آوريم كه چندين روز قبل از تھاجم به ايشان، نماينده ي آقاي خامنه اي به منزل ايشان آمد و بطور شفاھي اتمام حجّت كرد كه اگر تسلیم نشوي، نیروھاي انتظامي و بسیجي اينجا را به خاك و خون خواھند كشید كه فايل صوتي اين مناظره ھمه جا پخش شد، بلافاصله آقاي بروجردي اعلامیه اي صادر كرد و از سازمان ملل متحد و اتحاديه اروپا و ديگر سازمانھاي بین المللي درخواست كمك كرد و حتي از آنھا تقاضا نمود تا شرايطي فراھم آوريد كه بین من و رھبران دين سیاسي مناظره اي بین المللي برپا شود تا آنھا مدارك خود را عرضه كنند و من نیز اسناد خود را در نامشروع بودن "ولايت فقیه " عرضه كنم و جھان به قضاوت بنشیند كه حق با كیست، ولي ھیچ نھادي حمايت نكرد و حتي تھديد حمله را باور ننمود و بدين ترتیب فرصتھا از دست رفت و آن شب دھشتناك حادث شد، اكنون نیز ايشان به ھمراه عده ي ديگري از متھمین اين پرونده در آستانه ي مرگ قرار دارند كه متأسفانه قابل باور خیلي ھا نیست زيرا اين حكم بطور رسمي از دادگاه ويژه ي روحانیت به خبرگزاريھا اعلان نشده است، بله اين بیدادگاه كه بارھا از سوي مجامع معتبر حقوق بشر غیر قانوني اعلان شده است ھیچگاه مدركي را از خود بجاي نمي گذارد و حتي اكثر احضاريه ھاي آن بصورت تلفني ابلاغ ميشود. دادگاه اجازه ي وكالت خانم شیرين عبادي و يا آقاي دكتر سیفي زاده كه مورد درخواست خود آقاي بروجردي بوده را رد كرد و محاكمه را بطور غیر علني برگزار كرد، چرا؟ يقیناً اگر قصد ترحم به آقاي بروجردي را داشت محرومیتھاي فوق را وضع نمي نمود تا اخبار محبت و ترحم حكومت بر آقاي بروجردي منتشر شود و نظام، بي جھت متھم نشود و زير سئوال نرود، آيا اين محرومیتھاي غیر انساني، اثبات نمي كند كه قرار است جنايتي بطور مخفیانه رخ دھد؟ آيا خطر مرگ صددرصد ايشان ، در چنگال حاكم ستمكار، ھنوز ھم براي بعضي از دوستان قابل قبول نیست؟ به ھر روي، فرصتھاي مختلفي در قبال ايشان از دست رفت و كوتاھي در اين لحظات ، قضاوت تلخ تاريخ را به دنبال خواھد داشت.
تهران – 31 خرداد ١٣٨۶
انجمن تحقیق پیرامون عقائد و نظرات انديشمند استبدادستیز ايران
آيت الله سید حسین كاظمیني بروجردي