۷/۱۸/۱۳۸۷

متن اعلامیّه رهبر مذهبي زندانی ایران
به مناسبت سالگرد تهاجم به پیروان مذهب غیر سیاسی

به نام خداوند مهربان و رعیّت نواز و سلام بر میهن گداخته در استبداد و درود بر ملت مظلوم و مغضوب دیکتاتور ایران
سومین سالی است که در اوین، شاهد کشتار ستمدیدگان و محرومان، تحت عنوان اخلالگران و زورگیران و جاسوسان و خرابکاران و مواد فروشان و مدعیان دروغین هستم .
در طول اقامتم در بندهای مختلف زندان، به عمق جنایت سازی و فاجعه آفرینی اسلام سیاسی، واقف شدم و از نزدیک، ناظر شکنجه های قرون وسطایی اسلام خواهان مکار و جلاد می باشم.
از اینکه جوانیم را در نبرد تمام عیار با شریعتمداران کلاهبردار و خائن به خدا هزینه کردم، پشیمان نمی باشم و بسی مایه مباهاتم می باشد که در راه افشای ماهیت دین دولتی و مذهب حکومتی، پدر و مادرم را فدا کردم و سلامت بدنم را هدیه نمودم و خانواده ام را به قربانگاه تاریخ بردم و عزیزانم را به دست قصابان دین شعار سپردم.
وقتی که در بند مخوف دویست و نه اطلاعات، با چشم بسته و دست به زنجیر آویخته و پا در پابند ارتجاع تکیده، ضجه ي نوه یک ساله ام را می شنیدم . به اشکهایم می گفتم: به رودخانه تقویم ایران معاصر بپیوندید تا صفحات فردای آن، رنگین کمانی از استقامت آزادگان عصر گردد و نسلهای آتی، عطر رهایی از چنگال خودکامگی حکام چپاولگر را بهتر استشمام کنند.
روزی که در میدان انقلاب، قشون رئیس پلیس وقت تهران، مورد یورش طرفداران مذهب سنّتی قرار گرفت و فریاد آزادیخواهی فکر و فرهنگ متمایز از کتابت رژیم حکام، فضا را بر اربابان زر و زور و تزویر تنگ کرد، دانستم که کشور شیران، دیگر متحمل سانسور اعتقادی و فشارهای تبلیغاتی ملاهای دین فروش دنیا طلب نمی گردد. و نیمه شبی که سپاه تا دندان مسلح ولایت فقیه، به اجتماع ناراضیان از اسلام خون ریز و ترورگرا و خفقان خواه، که در اطراف منزلم، از زن و مرد و پیر و جوان و کوچک و بزرگ، حلقه زده بودند، حمله نمودند فهمیدم که انقراض سی سال دروغگویی و حقه بازی رژیم ستمدینی حاکم بر ایران، فرا رسیده و زمان قیام عمومی ملت شریف و نجیب و وطن پرست، ظاهر شده.
فلذا به دنیای بشریت اعلام می کنم که به نام پروردگار همه مذاهب و ادیان و به خاطر عشق به میهن گرفتار درندگان انسان نما و تکیه بر توانمندی ذاتی و همگانی هموطنان، مصمّم به پاک سازی میهن سرافراز از لوث وجود اهریمنان روحانی مسلک، زبان اعتراض و ایراد و اعراض را به غاصبان آب و خاک مقدس ایران، گشوده ام و با خونم، وضوی عروج گرفته ام و جانم را در کف اخلاص نهاده ام تا ریشه تز پلید دیانت ما عین سیاست ماست را برکَنم و آزادی اعتقادی و استقلال فکری و رهایی دینی را به مردم خوبمان، عرضه دارم.
پس به اقتضای این آهنگ عظیم ملی و مردمی از تمام مجامع حقوقی جهان و مراکز قانونی دنیا و مسئولین طرفدار حقوق بشر و آزادی اندیشه، می خواهم تا با تمام قوا از این پیام آور صلح و عدالت و آزادی، دفاع کنند و پیک رهایی بخش مرا به شورای امنیت سازمان ملل متحد برسانند و طی قطعنامه ای، نقض دائمی و آشکار حقوق بشر را در امور دینی و اعتقادی و فکری، محکوم کنند و مرا به عنوان ناظر سازمان ملل متحد در امور دینی و مذهبی و فرهنگی و سفیر آن در کشورهای منطقه، منصوب کنند تا با أخذ مصونیت و امنیت بین المللی، بتوانم از آرمان خداپرستی به میل و اراده عامه، حراست نمایم و معنویات و مقدّسات طوایف و خلایق و ملل را از هرگونه محدودیت و ممنوعیتی، حفظ کنم.
در ادامه عرایضم، از روحانیون همه ادیان و مذاهب می خواهم تا اینجانب را که خواهان دوری هر نوع اندیشه و فکری از گزند تفتیش عقاید حکومتی می باشم، یاری کنند و به هر شکلی، پژواک دادخواهی من به محاکم ذیربط باشند و ایضاً از پاپ اعظم، خواستار حمایت جدی و همیشگی از مواضع حق طلبانه ام می باشم و انتظار دارم که از دولتها و ملتهای مسیحی جهان، خواهان امداد من گردد و همچنین، از علمای جامعه الأزهر و دارالفتوای مکه و دیگر مراکز صدور حکم مسلمین، می خواهم تا با کمک به این روحانی اسیر و دربند، به رفع اتهام و ابهام از دامن اسلام حقیقی، برخیزند و نیز از ر‍‍ؤسای جمهور روسیه و چین که پناهگاه حکومت ایران هستند، می خواهم تا با فشار بر رژیم تهران آزادی مطلق و بی چون و چرای مرا بخواهند و اعضای جنبش غیر متعهد را به وظایف انسانی در قبال این ظلمهای دولت ایران، خاطرنشان می نمایم.
سیّد حسین کاظمینی بروجردی
تهران ـ زندان اوين ـ اكتبر 2008