۸/۰۶/۱۳۸۷

نامه سرگشاده آيت الله بروجردي به رهبر حکومت ايران

 با نام آفريدگار مهربان و نوازشگر و با سلام بر ملت عزيز و نجيب و شريف و عرض ادب به آب و خاک مقدس و ميهن مظلوم .
اينجانب، بندي زير شکنجه که از خانداني برجسته و تحت اشارات کتب رجالي و انساب مي باشم و بيش از سي سال از بهترين ايام عمرم را صرف اعتلاي فکر توحيدي و فرهنگ معنوي و رواج اخلاق الهي و ترويج ادبيات ديني نمودم، به جرم ناباوري مذهب دولتي و نرفتن به بازار اسلام سياسي و نپذيرفتن دين حکومتي دو سال و نيم است که در بندهاي مختلف اوين به انواع زجرهاي رواني و فشارهاي جسماني و اغلال عصبي و اثقال عاطفي، مبتلا هستم که در خلال اين مدت، بارها با نامه به وسيله اشخاص مرتبط با شما، حقايق را اظهار کردم که هر بار مزيد بر اذيت عمّال عذاب گرديد، اينک که به خاطر وفور دردهايم در آستانه مرگ قرار گرفته ام مي خواهم تا با نگارش سطوري، تاريخ معاصر جهان را به اسراري چند مزين نمايم چراکه تقويم جاري کاملا اين مدعي العموم آزادي اعتقادي و استقلال فکري را مي شناسد و کلامش را به عنوان اسناد انکارناپذير ثبت مي نمايد.
امروز عامه مردم ايران، اسلام سياسي را آزموده اند و بيلان کار آن را در عمر انقلاب فعلي مشاهده کرده اند وعده هاي مهم و مؤثر در برانگيختن جامعه را سي سال قبل، از بنيانگذار حکومت فعلي شنيدند و محصول آن پيش بيني هاي بزرگ را با تمام وجود يافتند، الان اين رعيت ايراني خواستار رفع سانسور عقيدتي و دفع تفتيش مذهبي و برطرف شدن فشار و محدوديت در انتخاب راه زندگي است.
اکثريت ملت مي گويند اگر با راي عامه اهالي کشور، تغيير نظام شاهنشاهي صورت گرفت هم اکنون نيز همان اکثريت قاطع، خواهان برچيده شدن خفقان و زور و استبداد و سرکوب است، اگر ميزان هيأت حاکمه فعلي آراي مردم مي باشد، بايد رفراندوم در فضاي آزاد و غير مرعوب و بدون گزينه هاي حکومتي باشد و چون مسئولين امور بنا به اسناد و مدارک موجود مجرم هستند و به کرّات به ايران و اسلام و ملت خيانت کرده اند و آثار آن در کشتارها و ويراني ها و زندان ها و گورستان ها و تبعيدها مشخص و معلوم مي باشد، لهذا بايد رأي گيري زير نظر مستقيم ديده بانها و ناظرين سازمان ملل متحّد انجام پذيرد . وقتي که صندوق رأي از فيلتر شوراي نگهبان که نگهبان تاج و تخت ولايت فقيه است و وزارت کشور که تسبيح دست روحانيون درباري است، مي گذرد چگونه ايده و آرزوي هفتاد ميليون نفوس ايراني تحقق مي يابد؟ آنگاه که کروبي که از عوامل پنهاني دستگاه حکومتي است، اقرار مي کند که با چند ساعت خفتن او، دگرگوني اساسي در نتايج آرا ايجاد مي شود، چه طور مي شود رأي گيري ها را مردمي و سالم و دست نخورده تلقي کرد؟ صاحب اين حکومت سي سال قبل گفت که اگر مشروعيت محمد رضا شاه به رأي مجلس مؤسسان به پدرش رضاخان بوده، به پسرش چه مربوط است و آن موقع مردم آن طور مي خواستند و حالا نمي خواهند، من هم همان منطق ايشان را تکرار مي کنم که اگر سي سال قبل ملت ايران با وجود فريب بزرگي که خورد و خيال نمود که زيربناي اين رژيم، استقلال و آزادي و جمهوريت و خداجويي است که به تدريج خلاف بيّن و عيني و عملي و علني آن رويت شد، ميل به چنين سيستم سياسي پيدا
کردند، اکنون هيچ گونه تمايلي به ادامه آن ندارند و پشتوانه اين حرف من يک راهپيمايي مسالمت آميز سراسري است؛ چنانچه بيش از راهپيمايي بيست و دوم بهمن شما، جمعيت به خيابانها بيايد، بايد تسليم خواست ملت شويد و لااقل به حريّت جامعه و آزادي انديشه و استقلال ديدگاه ها و رهاسازي آئين پرستش از قيود و مداخله ها تن دهيد. چگونه چکهاي عجيب و غريب آقايتان در بهشت زهرا را تاريخ گويا و پويا و جوياي ايران زمين، فراموش کند که مدينه فاضله اي را نشان داد و بهشت زيبائي را ترسيم نمود که نتيجه اش فقر و فلاکت و درد و رنج و بيماري و ذلت و فروپاشي خانواده ها و رواج اعتياد و ورشکستگي اقتصادي و بي اعتباري ديني بود. امروز پروردگار رعيت پرور و مردم نواز در جايگاه اتهام قرار گرفته است، زيرا که هر جنايتي را به اسم ديانت مي کنند . پدرم که از اکابر علماي پايتخت بود، به جرم عدم پذيرش تز مصيبت بار ديانت ما همان سياست ماست، ناجوانمردانه کشته شد و قبرش را ويران کردند و مادرم را که عروس يک مرجع و همسر يک مجتهد و مادر سادات بود، با زجر تمام به قتل رساندند و نوه شش ماهه مرا در بند امنيتي دويست ونه مي آزردند تا من به همکاري با جرج بوش اعتراف نمايم!!
گناه نابخشودني اين روحاني آزاديخواه و مخالف مذهب دولتي، مردمي بودن او بود و بس. قبل از حمله به منزلم در آخرين جلسه دعا و توسلم که سراسر بود ازعشق به يزدان پاک و تطهيردر کوثر ماورايي، با دست خالي و بدون حمايت جرايد و در بايکوت کامل و جامع رسانه هاي جمعي در بزرگترين استاديوم سرپوشيده کشور دهها هزار نفر را گرد آوردم تا آرامشي به دلهاي گرفتاران باشد و عقده گشايي از قلبهاي رنجور و اين پايگاه بي نظير اجتماعي و قدرت مانور اعتباري موجب خشم وزارت اطلاعات گرديد و با همدستي بيدادگاه ويژه اش در يک حمله سراسري با قشون تا دندان مسلح به خانه مسکوني من، يورشي ناعادلانه بر پير و جوان و زن و مرد و بزرگ و کوچک حاضر در کوچه و اطراف منزلم نمودند که صدها زخمي به دنبال داشت و فيلم هايش در آرشيو مجامع حقوقي و مراکز بشر دوستانه جهان موجود است و در اين لشکرکشي که براي سرکوب مردمي که خواهان گرايش هاي مذهبي بدون دخالت حکومت بودند از گازهاي ميکروبي و شيميايي استفاده کردند و بسياري را مبتلا به سرطان هاي مغزي و ريوي و کبدي و سينه و معده نمودند که در هر ماه شاهد مرگ اسفناک تعدادي از حاضرين آن فاجعه مي باشيم . فعلا در زندان اوين به نام شما و به خاطر بقاي ولايت مطلقه فقيه انواع صدمات بر من و سياسيون و مذهبيون ناوابسته به حکومت عملي مي گردد که از اين گرفتار زنجير ديکتاتوري، اسکلتي باقي مانده است . روزي که بعد از سي سال زنداني لبناني را از زندانهاي اسرائيل آزاد مي کردند، در تلويزيون دولتي موجود در زندان ديديم که چگونه با توانمندي و حال و روز نيکو و عافيت جسم و امنيت روح رها شد، ولي عکسهاي قبل از زندان مرا ببينيد و کالبدي که در اين دو سال و نيم از زندانتان باقيمانده را مشاهده و مقايسه نمائيد!
اينک از شما که در رأس اين حکومت هستيد مي پرسم آيا سي سال قبل ملت ايران بي دين بودند و باني اين نظام آنها را مؤمن کرد؟ آيا مردم اين مملکت فقير بودند و انقلاب کنوني آنها را ثروتمند کرد؟ آيا بگير و ببندهاي امروز شما به اندازه سي سال قبل است؟ آيا تعداد زندانها با ديروز ايران يکسان است؟
آقايتان در بدو ورود به گورستان پايتخت در برابر خبرنگاران جهان گفت شاه شهرها را خراب کرد و گورستانها را آباد نمود، آيا محصول سي ساله شما غير از اين است؟ آيا قتل عام عمومي در شروع اين حکومت و در هشت سال جنگ در مرزها و داخل شهرها و محو احزاب و انهدام رقبا و امحاي معترضين، آماري برابر با قتل هاي دوهزاروپانصد سال شاهنشاهي را حکايت نمي کنند؟ شما به اين مردم چه داده ايد که به آن افتخار مي کنيد؟ سوغات انقلاب، بي انگيزگي جوانان است و بيکاري و قطع آب و برق و گاز و گراني کمرشکن و تاراج منابع طبيعي و هرج و مرج اعتقادي و حراج ميراث ملي و بسياري ارقام که موجود است.
با تکريم مجدد به آزاديخواهان
سيّد حسين کاظميني بروجردي - اكتبر 2008