۱/۳۱/۱۳۸۸

دادخواست آقاي كاظميني بروجردي به اجلاس دادستانهاي كشورهاي اسلامي در تهران

به نام دادستاني كه به رحمانيت مشهور است و غضبش تاثيربردار از بخشش هاي بي كرانش مي باشد
مقامات عالي قضائي كشورهاي اسلامي،
سلام زنداني تبعيدي را از اسارتگاه هاي ظالمانه و مشقت بار جمهوري اسلامي ايران بپذيريد.

من يك پيشواي آزاديخواه و ضد استبدادي هستم. گناه اين روحاني مخالف اختلاط ديانت با سياست، بسي بزرگ و نابخشودني است! زيرا كه زنگ خطر خروج بي وقفه و دسته جمعي هموطنانم را از دين آباء و اجدادي اين سرزمين مظلوم و مقدس، به صدا درآورده و طنين ملتم را در مخالفت با ديكتاتوري مذهبي، پژواك داده ام.
با آنكه بيش از سي سال است كه در حوزه فكر و فرهنگ اسلامي، فعاليت رسمي و علني و عملي دارم و از خاندان مشهور آل اعرج مي باشم و نسبي ممتاز و كم نظير از شجره نبوي و فاطمي داشته ام، اما بي رحمانه و وحشيانه چندين سال است كه مورد تعرضات و تهاجمات روحي و جسمي و اعتباري و مالي دادستاني جمهوري اسلامي ايران قرار دارم و در اين راستا، مادرم به قتل رسيد و خانواده ام به تعدي كشيده شد؛ خودم نيز در نتيجه اعمال شكنجه هاي مختلف، در سن پنجاه و يك سالگي فرسوده و فرتوت گرديده ام و به خاطر ممانعت مسئولين قضائي حاكم بر كشور، پزشكان مورد تاييد مجامع حقوقي جهان، اجازه معاينات و معالجات از اين گروگان بي عدالتي و خشونت طلبي را نيافتند.
همچنين محاكماتم در فضاي تيره اي از خودكامگي قضات تحميلي برپا شد و محكمه اي سانسوري و زوري را به تاريخ معاصر ايران منعكس نمودند! با آنكه من يك متهم سياسي اعتقادي بودم اما جلسات دادگاه، ساختگي و از پيش تعيين شده و در پشت درهاي بسته صورت گرفت و حق انتخاب وكيل مستقل و منفك از حكومت را نيافتم و به خبرنگاران بدون مرز، مجوز ورود ندادند.
اينك كه بانيان استعمار ديني ايران ميزبان شما هستند، از صاحبان وجدان مي خواهم تا نماينده اي براي ملاقات با من بفرستيد تا از مواضع واقعي اين رهبر مذهبي زنداني با خبر شويد و در جريان قساوتها و جنايتهاي مدعيان ديانت و جمهوريت و عدالت، قرار بگيريد.
از همه جانيان تاريخ معاصر جهان، به دادستانهاي عادل و صالح شكايت مي كنم و از بي اعتنائي شما نسبت به دادخواستم، به آفريدگارتان پناه مي برم.
با سپاس سيد حسين كاظميني بروجردي