۳/۳۱/۱۳۸۶

درد دلي با دكترين اپوزيسیون و آزاديخواهان دور از وطن
تنوير افكار پیرامون چند ابهام در مبارزه ي آيت الله كاظمیني بروجردي

1. بروجردي، خمیني ديگري است ! خمیني شعارش "حكومت ديني " بود، ولي بروجردي و پدرانش كه از علماي به نام در اعصار مختلف بوده اند هیچگاه دنبال شهرت معروفیت و حكومت نبوده اند ، اگر بروجردي افكار خمیني را در سر داشت بايد دست تئوريسینھاي "دين دولتي" را مي فشرد تا به پارلمان و وزارت برود و راه ترقي را بپیمايد نه اينكه پرچم مخالفت را بلند كند كه با دشنه و خنجر سران "زر و زور و تزوير " مواجه شود ....
2. بروجردي مانند خاتمي توطئه ی جمهوری اسلامي است و ... خاتمي با لبخندھاي فريبنده و وعده ھاي پوشالي موج عظیمي از دموكراسی خواھي و اصلاح طلبي را به راه انداخت ولي يك دلیل ساده براي دروغگوئي و خیانتش اين است كه در مراسم ختم لاجوردي و خلخالي شركت كرده است، يعنی تايید آدم كشي در ذات اوست، دلیل محكمتر اينكه بارھا اعلان نمود كه من متعھد به قوانین جمھوري اسلامي و حافظ تئوريھاي بنیانگزار انقلابم ، حالا آيا انصاف است كه او با كاظمیني بروجردي كه از ريشه مخالف اين حكومت است و ھیچگاه دعاگوي اصل و فرع آن نبوده به مقايسه درآيد ؟ بروجردي و پدر مقتولش، " ولايت فقیه " را شرك مي دانستند و از حكومت آن به عنوان نوعي داد و ستد بین دول شرق و غرب ياد مي كردند در حالي خاتمي آنرا ولايت و موھبت خدا به بشر و مظھر عدالت آسماني مي داند!
3. بروجردي مسیر اپوزيسیون را منحرف كرده و باعث اتلاف وقت شده و .... چه سھمي از بلندگوھاي اپوزيسون به بروجردي اختصاص داده شده است كه او را باعث انحراف مسیر اپوزيسیون بدانیم ؟ آيا در مقايسه با هزینه ای كه او پرداخت نموده عادلانه بوده است؟ آيا تیرھاي رھا شده از كمان نخبگان اپوزيسیون، با حمايت كردن از اين روحاني كتك خورده، به خطا مي رود ! ؟ ...
4. . بروجردي به فكر خدا بود نه مردم .... بله او از خدا تبلیغ میكرد اما نه خدائي كه حوزه ھاي علمیه ي " ولايت فقیه " معرفي مي كنند بلكه پروردگاري را مي خواند كه حامي مخلوق خويش است نه قاتل جان او، خداوندي كه فرمان به عدالت و سفار ش به مساوات نموده . " ولايت فقیه " اعتقاد به خدا را به زور تحمیل مي كند تا بھانه ي دوام خود باشد و بلدوزر تحمیل افكار خود را به اسم تبلیغ معنويات پیش می برد، ايشان ھرجا كه عقايدشان قابل قبول مخاطب نباشد دست به اسلحه برده و يا ترور شخصیت مي كنند و پر واضح است كه چرا از ھر گونه مناظره ي رسمي با كاظمیني بروجردي پرھیز نمودند ، اگر بروجردي قصد كلاھبرداري از جھانیان را داشت بايد بھانه ي بھتري را به كار مي برد زيرا ھیچ انديشمند و سیاستمدار فرصت طلبي در اين دوران كه عملكرد دينمداران جنايتكار، خالق آفرينش را در جايگاه متهم رديف اول ھستي قرار داده، حاضر نیست خود را با ترويج تعالیم ديني، خوار و ذلیل و متھم و بی آبرو و بي ياور كند! ....
5. چرا يك دفعه سر و صداي بروجردي بلند شد؟ چرا قبلاً كه اوضاعش رو به راه بود حرفي نزد ؟ قبلا كجا بود و ...؟ بروجردي بخاطر اندیشه ھاي متضاد با " دين حكومتي " در سال ١٣٧۴ در زندان توحید و در سال ١٣٧٩ در زندان اوين بود و بارھا تعھد اجباري به تعطیلي فعالیتھاي خود داده است، ايشان ھمواره در بايكوت خبري كامل بوده، كساني كه او را مي شناسند مي دانند كه ھیچ وقت راحت نبوده و بي مزد و مواجب عمري را در تلاش و خدمت به خلق گرفتار گذراند آن ھم در حصر و تنگنا و تھديد كه به پیري زودرس و انواع بیماريھا دچار شد، اي كاش در سالھاي گذشته از كشور فرار مي كرد تا به جاي اين كم لطفی ھا امروز ھمه بگويند: " چقدر بروجردي در فشار و شكنجه بود كه مجبور به ترك كشور شد " واويلا چقدر روضه ی درد آوريست وقتي كه خدمتگزاري را به زنجیر كشند و ھر بلائي را به سرش بیاورند و عده ای كه می توانند كمكش كنند، خواسته يا ناخواسته با زخم زبانھا و متلك اندازيھايشان ھوراكش دژخیم باشند ....
6. حركت او شخصي بود، فقط نگران منبر و مسجدش بود و ... آيا كسي به خاطر مسائل شخصي رو در روي حكومتي كه حكم قتل عام او و خانواده و يارانش را صادر كرده مي ايستد؟ آيا سازش و مصالحه با حكومت راه بھتري براي حفظ منبر و مسجد و منافع شخصي نبوده است ؟! آيا جلسات او بازدھي شخصي برايش داشته كه چنین كند؟ آري، مشكل او با رژيم اعتقادي بود، يعني عقیده داشت كه بنیان اين حكومت، نامشروع است، آيا اين امري شخصي است !؟ ...
7. چه ثمره اي در مقاومتش وجود داشته كه جهانیان او را مدد كنند و ... ؟ ھمه مي دانند حكومت ايران خود را حافظ منافع خدا و پیامبران و قرآن در زمین مي داند و با ھمین حربه حتي جوانان مملكت را به اسم شھادت روي مین مي فرستد و به عملیات انتحاري تشويق مي كند، ولي وقتي كه با فرزند شناسنامه دار پیامبر چنین كرد اثبات ھويت خود نمود كه يزيد زمان كیست؟ و حجّت بر ھمه مخصوصاً مذھبیون ايران تمام شد كه ھركه حمايت از جمھوري " ولايت فقیه " كند با يزيد زمان بیعت كرده است، آيا اين نتیجه ي ضعیفي است ؟ آيا نبايد اين بیلان پرھزينه را طنین جھاني داد ؟ خمیني و بازماندگانش از متد "دين" براي ارضاء ساديسم قدرت طلبي خود وارد شدند، اينھا گرچه با سركوب مطالبات صنفي و معترضین سیاسي و انواع قتل و غارت، ھويت انسان ستیز خود را عیان كرده اند ولي حفاظي دور خود كشیده اند به نام خدا و دين، اما با تھاجم وحشیانه به سلاله ي پیامبر نشان دادند دين و مذھب و رسول ھم براي ايشان فقط بھانه است ، آيا اين افشاگري از مافیاي دين مداران كذاب، اوراق بھاداري براي اثبات محتواي كثیف رژيم نیست؟ ....
8. بروجردي شخصیتي روحاني و مذھبي دارد پس .... بروجردي به دفعات گفت كه دين امري خصوصي است و نمي توان كسي را به جرم اعتقاداتش به محرومیت كشاند، با وجود آنكه با دست خالي سھم عمده اي در مبارزه با "ولايت فقیه " داشته ولي تقريباً ھمه ي سازمانھا و افراد شناخته شده ي جھاني بخاطر روحاني بودن او سكوت كردند تا مبادا با حمايت از يك روحاني، متھم شوند كه حقوق بگیر و يا جاسوس جمھوري اسلامي اند!
9. بروجردي به كرات گفته كه من فرزند رسول الله ھستم اگر اعتقاد دارد بني آدم با ھم برابرند، پس اين تبعیضھا چیست؟ بروجردي اين شعار را فقط در روياروئي با ستمكاران مدعي دين، پرچم خويش قرار داد كه بي علت نیست، اگر در مناظره و مقابله ي با آنھا گفت من فرزند پیغمبرم معني اين حرف آن است كه حكومت فعلي فقط مدعي دين پیامبر است چرا كه فرزند او را سركوب مي كند، اگر صدبار در جنگ با "ولايت فقیه " گفته كه من فرزند بیست و ھشتم امام حسینم، يعني صدبار گفته كه در اين حكومت چه در تشكیل و چه در دوام آن، از خون امام حسین استفاده ي ابزاري براي استعمار و استثمار مسلمانان شده، براستي خمیني بر چه اساسي مدعي بود كه قیامش حسیني بوده در حالي كه اين ادعا، پاردوكس مبھمي دارد چرا كه امام حسین قیام نكرد، بلكه در برابر بیعت تحمیلي يزيد ايستاد و حتي از پیروان خود نیز سوء استفاده نكرد و راه را براي فرار ايشان از جنگ باز نمود، ولي مجريان پروژه ي خمینیسم با ھر دروغ و ترفند و حتي با زور سرنیزه، مي خواھند به بھانه ي تزريق فرھنگ حسیني در خون ملتھا، صف سپاھیان خود را در جنگ با دشمنان "ولايت فقیه" انبوه تر كنند و برايشان فرقي نميكند مردم ايران باشند يا لبنان و فلسطین و غیره. افسوس كه ھیچ تريبوني پیدا نشد تا بروجردي بتواند آراء و نظرات مستند خود را بیان كند اگر نه امروز خیلي از كلاھبرداران بزرگ كه ظاھري مقدّس و متبرك و موجّه براي خود ساخته اند، در منظر جھاني عريان و بي آبرو بودند.
10. چرا فلان چیز را نگفت و فلان كار را نكرد و از فلان مورد حمايت نكرد و ...؟ او در پايتخت ظلم و سركوب ميزيسته و بنابر اعتراف تعداد زيادي از ناظران بيطرف، خیلي بیشتر از توانش خطوط قرمز را پشت سر گذاشت و صداي آزادي خواھي را با مقاومت در خیابان آزادي تھران طنین داد، اگر واقعاً چیزي نگفته و كاري نكرده پس اين ھمه بازداشت و فشار طي ١۵ سال اخیر و در نھايت، قلع و قمع جمعي و اكنون احكام اعدام، آن ھم در شرايطي كه دولت ايران نمي خواھد وجھه ي خود را در جھان خراب كند، براي چه بوده؟ ! اگر واقعاً بروجردي ھم مثل آخوندھاي ديگر بود و يا مشكل شخصي با حكومت داشت و يا حرف دل مردم در بيزاري از استبداد ديني را نمي زد آيا با او و پدرش كه از مراجع مورد احترام زمان شاه فقید بود و با مادر و خانواده و يارانش چنین مي كردند؟ مبارزه ، اصول خاصي دارد كه يكي از اصول آن بنابر اقرار مشترك ھمه ي احزاب اين است كه تا جائي كه امكان دارد نبايد بگونه اي عمل كرد كه بھانه براي نابودي خويش به حاكم ظالم داد، بلكه بايد به مرور پیش رفت، كسي كه انتظار دارد بروجردي شعار خاصي بدھد و يا موضعگیري خاصي بكند آيا حاضر ھست او را ھمراھي كند يا اينكه رفتن به زير تیغ جلاد را فقط براي ديگران مي پسندد؟
به ياد مي آوريم كه چندين روز قبل از تھاجم به ايشان، نماينده ي آقاي خامنه اي به منزل ايشان آمد و بطور شفاھي اتمام حجّت كرد كه اگر تسلیم نشوي، نیروھاي انتظامي و بسیجي اينجا را به خاك و خون خواھند كشید كه فايل صوتي اين مناظره ھمه جا پخش شد، بلافاصله آقاي بروجردي اعلامیه اي صادر كرد و از سازمان ملل متحد و اتحاديه اروپا و ديگر سازمانھاي بین المللي درخواست كمك كرد و حتي از آنھا تقاضا نمود تا شرايطي فراھم آوريد كه بین من و رھبران دين سیاسي مناظره اي بین المللي برپا شود تا آنھا مدارك خود را عرضه كنند و من نیز اسناد خود را در نامشروع بودن "ولايت فقیه " عرضه كنم و جھان به قضاوت بنشیند كه حق با كیست، ولي ھیچ نھادي حمايت نكرد و حتي تھديد حمله را باور ننمود و بدين ترتیب فرصتھا از دست رفت و آن شب دھشتناك حادث شد، اكنون نیز ايشان به ھمراه عده ي ديگري از متھمین اين پرونده در آستانه ي مرگ قرار دارند كه متأسفانه قابل باور خیلي ھا نیست زيرا اين حكم بطور رسمي از دادگاه ويژه ي روحانیت به خبرگزاريھا اعلان نشده است، بله اين بیدادگاه كه بارھا از سوي مجامع معتبر حقوق بشر غیر قانوني اعلان شده است ھیچگاه مدركي را از خود بجاي نمي گذارد و حتي اكثر احضاريه ھاي آن بصورت تلفني ابلاغ ميشود. دادگاه اجازه ي وكالت خانم شیرين عبادي و يا آقاي دكتر سیفي زاده كه مورد درخواست خود آقاي بروجردي بوده را رد كرد و محاكمه را بطور غیر علني برگزار كرد، چرا؟ يقیناً اگر قصد ترحم به آقاي بروجردي را داشت محرومیتھاي فوق را وضع نمي نمود تا اخبار محبت و ترحم حكومت بر آقاي بروجردي منتشر شود و نظام، بي جھت متھم نشود و زير سئوال نرود، آيا اين محرومیتھاي غیر انساني، اثبات نمي كند كه قرار است جنايتي بطور مخفیانه رخ دھد؟ آيا خطر مرگ صددرصد ايشان ، در چنگال حاكم ستمكار، ھنوز ھم براي بعضي از دوستان قابل قبول نیست؟ به ھر روي، فرصتھاي مختلفي در قبال ايشان از دست رفت و كوتاھي در اين لحظات ، قضاوت تلخ تاريخ را به دنبال خواھد داشت.
تهران – 31 خرداد ١٣٨۶
انجمن تحقیق پیرامون عقائد و نظرات انديشمند استبدادستیز ايران
آيت الله سید حسین كاظمیني بروجردي