۲/۱۵/۱۳۸۸

نامه سرگشاده آقای بروجردی به مجمع تشخیص مصلحت نظام

 رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام

درود بر مصالح عالي ملت مظلوم  ايران و سلام بر مصلحت انديشان بندگان بي پناه خداوند رعيت نواز

 به راستي فلسفه انعقاد اين تشكيلات چيست و علت كثرت چاقوهاي ولايتي و قيچي‌هاي مصلحتي و تيشه‌هاي حكومتي در اين رژيم عجيب و غريب چه مي‌باشد؟

آيا تعدد نهادهاي ناموزون و نامعقول و نامتعارف در اين حكومت، ترفيع و تكامل استعدادهاي استبدادي نيست كه شكننده امواج دموكراسي بوده و سرعت‌گيرهايي براي اجراي عدالت مي باشد و نهايتاً حصارهايي براي آزادي رأي عموم و كمربندهايي براي به تنگنا كشاندن استقلال فردي و جمعي مردم و محدوديت هاي سحرآميزي براي اعتبارات خداداده رعيت ايراني خواهد بود؟

آقاي رئيس ؛

 آيا اظهارات عضو كميسيون اجتماعي مجلس و همچنين تدوينگر نقشه فقر كشور را كه در جرايد خودتان منعكس شده است ملاحظه كرده‌ايد كه مي‌گويند خط فقر به حد هشتصد و پنجاه هزار تومان رسيده است و هشتاد درصد مردم پايتخت زير خط فقر زندگي مي‌كنند؟ آيا باز هم به اين جمهوري اسلامي خويش مي‌باليد و نظام شاهنشاهي را مظهر فقر و فلاكت مي‌خوانيد؟ با وجود منابع عظيم معدني و مخازن بي‌نظير طبيعي و ثروت هاي بي‌پايان ملي، چه پاسخي به اين آمار و ارقام وحشتناك و ذلت بار داريد؟

آيا با وجود چنين نيازمنداني، به حماس و سيد حسن نصرالله كمك مي‌كنيد؟ آيا غيرت ديني و ميهني و انساني شما ايجاب مي‌كند كه باعث گدايي و حقارت و فروپاشي مردمي شويد كه سي سال قبل به خيال آنكه در بهشت تبليغ شده شما جاي مي‌گيرند و در ناز و نعمت ولايت مطلقه فقيه مستقر مي‌شوند، خون هاي بسياري را نثار كردند تا سفره روحانيون درباري گشوده شود و كار به اينجا بكشد؟!

آيا وعده‌هاي دروغين گذشته و دولت هاي پليسي امروز و سركوب گسترده و خفقان دائمي كنوني، خواسته جواناني بود كه در انقلاب و جنگ سينه سپر كردند و ايثارگرانه از حق حيات خود گذشتند تا "يخرجون الناس من دين الله افواجا" شكل بگيرد و استحاله فكري و فرهنگي به نهايت خود برسد؟!

آقاي رئيس، چگونه است كه فرو رفتن در باتلاق فلسطين و انرژي هسته‌اي از مصالح بزرگ شما است، اما دهن كجي و بي اعتنايي به خواسته‌هاي اقتصادي و اجتماعي و اعتقادي ملت با ذائقه شما ناسازگار می باشد؟

آيا مي‌توانيد از اين حقيقت بگذريد كه چنانچه يك رفراندوم واقعي و آزاد صورت بگيرد، تمايلاتي در فرائض ديني و مقدسات مذهبي و تعهدات معنوي در جمهوريت به معناي اكثريت ديده نخواهد شد؟ آيا به زندان كشيدن يك پيشواي مستقل ديني موجب تداوم عمر ديكتاتوري مي‌شود؟ آيا پر كردن كشور از  انواع زندان هاي مخفي و علني و سرازير نمودن اقشار مختلف مردم به اين محبس ها و توسعه دادن بازداشتگاه هاي 209 و سپاه كه مخصوص شكنجه دادن و اقرار گرفتن هاي دلخواه و ايده‌آل است، سبب ازدياد حيات چنين حكومتي مي‌شود؟ آیا به صرف آنكه مي‌گوئيد زنداني سياسي نداريد همه چيز تمام مي‌شود؟ آيا اين روحاني آزاديخواه  به غير از اين فريادها ، گناه ديگري داشته است كه سال ها به اذيت و آزار او و خانواده و نزديكانش مبادرت نموده اند؟

اميدوارم كه در آستانه انتخابات رياست جمهوري، جواب قانع كننده‌اي به ملت هاي جهان بدهيد.

با سپاس،  سيد حسين كاظميني بروجردي